هستی مثل ساقی کوثر نداشته ست
اعجاز خلقت است و برابر نداشته ست
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته ست
هستی مثل ساقی کوثر نداشته ست
اعجاز خلقت است و برابر نداشته ست
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته ست
شب تاریک کنار تو به سر می آید
نام زهرا به تو بانو چقدر می آید
آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده
خار هم پیش شما گل به نظر می آید
تقصیر کیست این همه مدت که نیستی ؟
تقصیر کیست در پس غیبت تو زیستی ؟
می ریزد آبروی من آن لحظه که ملک
می آورد به محضر پاک تو لیستی
حلقه عشق اگر هست , نگین فاطمه است
وجه حق را ز ازل نور جبین فاطمه است
ز خدا آمده هر دم ز خدا می گوید
آنکه با عشق الهی است عجین فاطمه است
در این مسیر هر که هوادار می شود
ازشیعیان حیدر کرار می شود
هر کس گدای فاطمه شد عاقبت به خیر
هر کس نشد, به پیش همه خار می شود
نگـاهی برنجف انداختم من
حَرَم رادیدم و دل باختم من
نمی خوانم خدا او را ولی از
خدایش هـم جدا نشناخـتم مـن
گر حب علی رابه دلت راه نباشد
ای منکر مولا ز علی عیب نباشد
تقصیر برآن نطفه ناپاک گذارید
چون مهر علی بردل ناپاک نباشد
محمد دستان
هو هو نکنم جنون مـرا مـی گـیـرد
مـیخانه غم دوباره پــا مــی گـیــرد
هوهو نـکنم ز عـاشقی مــی مـیرم
از مـردم ایــن زمــانـه مـن دلگیرم
باده در شور تمنّاست خدا می داند
آسمان محو تماشاست خدا می داند
شور در ثانیه ها , ثانیه ها در شوراست
عشق در آینه پیداست خدا می داند
دنیا همیشه مانده دلش مات دستتان
آقا مجرب است کرامات دستتان
تصویر چشم های شما در نگاه آب
می لزرد آب وقت ملاقات دستتان
می توان جان را به نام روشنش تطهیر کرد
آیۀ تطهیر را خواند و از او تفسیر کرد
در تب و تاب وضویش می خروشند آب ها:
“آب را با آب آیا می توان تطهیر کرد؟“