شعر مدح امام حسين (ع)

اما نمی کشی!

مویم سپید می کنی اما نمی کشی

جانم به لب رسیده که من را نمیکشی 

از پیرمردهای عزایت شنیده ام

ما را که پیر کرده ای آقا نمی کشی 

خونم بریز و دور کن از خویش چشمبد

با ظرف آب آمدم اینجا  نمیکشی 

من ذره ذره آب شدم پای نوحه ات

من را میان ذکر حسینا نمی کشی 

قابل نبوده ام که مرا در کنارخویش….

…یک شب به پای گریه ی زهرا نمیکشی 

آتش گرفته ام که ببینی چه می کشم

اما چرا به وقت تماشا نمی کشی 

امشب میان روضه تان داد می زنم:

من را برای زینب کبری نمی کشی

               شاعر:؟؟؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. این یک دعوتنامه است
    با سلام و عرض ادب و تبریک بمناسبت فرارسیدن ماه رجب
    با دیدن مطالب وبلاگتون بنظرم رسید در یک سنگر هستیم
    در لیلة الرغائب چه آرزویی داشتید؟!
    بهترین و مهمترین آرزوی شما در لیلة الرغائب چی بود؟
    بهم سر بزنید و مهمترین آرزویی که در این شب زیر لب زمزمه کردین رو بنویسید
    خوشحال میشم با هم تبادل لینک کنیم
    التماس دعا.بنده خدا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا