حق روز ازل کل نعم را به علی داد
بین حکما حکم حکم را به علی داد
معنای یدالله همین است و جز این نیست
کاتب که خدا بود قلم را به علی داد
حق روز ازل کل نعم را به علی داد
بین حکما حکم حکم را به علی داد
معنای یدالله همین است و جز این نیست
کاتب که خدا بود قلم را به علی داد
دلی که خانه مولا شود حرم گردد
کز احترام علی کعبه محترم گردد
من از شکستن دیوار کعبه دانستم
که هر کجا که علی پا نهد حرم گردد
بال کسی به اوج هوایت نمی رسد
حتی ملک به گرد دعایت نمی رسد
دسـتان آسمان به بلنـدای آسمان
بر خاک ریشه های عبایت نمی رسد
تا حاجت تمام دلم را روا کند
باید خدا به پای علی ام فدا کند
آن قدر قیمتی است فدای علی شدن
خود را فداش حضرت خیر النسا کند
باید مسیر طاعتمان را عوض کنیم
سجاده عبادتمان را عوض کنیم
باید برای اینکه شویم عاقبت به خیر
نوع خلوص نیتّمان را عوض کنیم
شاید او آمده و بار دگر برگشته
وای بر حال من و تو که اگر بر گشته
نصف یک روز در این شهر اقامت کرده
سر شب آمده و وقت سحر برگشته
آقـا سـلام, خستـه نبـاشـی بـیـا که من
اینجـا در انتـظـار تو هستم چرا که من
غرق گنـاه هستـم و محتـاج یـک نـگـاه
امشب دعا بکن تـو بخـواه از خـدا که من
حقا که حقی و به نظرها نیاز نیست
حق را به شاید و به اگرها نیاز نیست
تو کعبه ای , طواف تو پس گردن من است
پروانه را به گرد حجرها نیاز نیست
عیب از کجاست؟ غیبت او بیدلیل نیست
چون ذاتا آفتاب , به مردم بخیل نیست
ما فرع خاک پای تو هستیم , ای حبیب!
خاکی که سر به سجده نیارد , اصیل نیست
در وصف ذات, صحبت ما احتیاج نیست
زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست
باید به بال رفت و درآورد گیوه را
در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست
تو لحظه های آخر وقتی دارم میمیرم
ترسم اینه که مزد نوکریمو نگیرم
ترسم اینه دم مرگ چشم انتظار بشینم
تنها باشم آقاجون روی تو رو نبینم
کی قصد شروع می کنی آقاجان
درکعبه رکوع می کنی آقاجان
دنیاشب تاریک ستم ها شده است
این جمعه طلوع می کنی آقاجان
مریم حقیقت