حضرت حمزه ع
السلام ای مسلمین و مسلمات
السلام ای مومنین و مومنات
السلام ای رهروان راه دین
السلام ای عاشقان بی قرین
السلام ای شیعیان مرتضی
جان عالم نذر جان مرتضی
جان من تقدیم مولایم رسول
تربتم تسبیح زهرای بتول
من ندارم ترسی از تیغ و سپر
درتمام جنگ ها کردم خطر
دائما بر دشمنان قالب شدم
ساکن شعب ابی طالب شدم
کافران را خار کردم هرکجا
من حمایت کردم از دین خدا
کوری چشم تمام کافران
من ندادم بر عدو هرگز امان
من مسلمان نگاه سرمدم
من جگر دار سپاه احمدم
لرزه اندازد به دشمن غمزه ام
شیرمیدان نبردم , حمزه ام
در احد پیروزی ما شد عیان
اندکی کردند غفلت بعداز آن
تا که در آن جنگ دنیا زخم خورد
در احد پیغمبر ما زخم خورد
در احد هفتاد گل پرپر شدند
عاشقان دین حق بی سر شدند
در احد من را زمین انداختند
پیکرم را سخت مثله ساختند
بعد جنگی سخت و زرمی روبرو
من زمین خوردم ز دستان عدو
حال میبینم ز جنت سالها
من کجا و کشته ی مقتل کجا؟
گر صفیه از غمم دق کرد مرد
بعد من از دشمنم سیلی نخورد
گرچه داغ غربت من کم نبود
خواهر من شاهد قتلم نبود
لحظه ای که شمر دون دجال بود
زینب از تل خیره در گودال بود
دست و پا میزد حسین تشنه کام
تا که ناموسش نیاید سمت شام
وای از آن روزی که زینب رفت شام
سنگ ها خورد از غروب و صبح بام
محمد صادق باقی زاده