یا ابالمهدی
مشکین زلفت شد سرِ خط خبرها
پیچیدگیش علت جلب نظرها
وقتی که حیدر باغبان باغ زهراست
قطعا طبیعی باشد اینگونه ثمرها
جلوه نمودی و از این جلوه نمایی
گوشه نشین گشتند مجموع قمرها
در معرض تیر نگاهت مینشینم
تامین امنیت کند گاهی خطرها
پرواز در آب و هوای سامرایت
امید و آمال تمام بال و پر ها
دلدادگی و دلسپردن کار ماها
کار تو هم تبدیل نوکرها به آقا
غیر از در این خانه ات جایی ندارم
من میثم عشق شمایم سر به دارم
ایل و تبار و نسل در نسل ِ تو آقا
هستم غلامت با همه ایل و تبارم
مِی خوردم و میخانه ها را رفتم امّا
سر از خمار عاشقیت بر ندارم
ویرانه بودم تا نگاه تو به من خورد
از برکتش حالا دلی آباد دارم
از آن زمان که روزیم دست تو افتاد
سکه شده الحمدلله کارو بارم
رد کردن سائل ز درگاهت محال است
آقا گدایی از شما اوج کمال است
همیشه پشت هر دلی دلدار باید
وقت کرامت ها گدا هوشیار باید
چونکه ندارم در بساطم جنس نابی
کهنه کلافی بر سر بازار باید
باده ز تاک عسکری گیراست خیلی
پس جام آن ساقیِ کهنه کار باید
طوری خرابم کرده ای که خود بسازی
این ساختن ورنه دو صد معمار باید
سر میدهم پای تو بی اما ،اگرها
شاید ندارد حرف من ، اینبار باید
خانه دهی من را به شهر سامرایت
یا که عنایت کن به ما رزق شهادت
قطره شود وصل به دریا آخر سر
مجنون بماند فکر لیلا آخر سر
جایی که درماندم صدا کردم حسن جان
نوکر بیارد رو به آقا آخر سر
در ابتدای راهم و باید بمانم
با لطف زهرا پای تو تا آخر سر
هرسال گفتم سامرای تو می ایم
اما دوباره مانده ام جا آخر سر
من اربعین هر جا سلامی عرض کردم
دادم سلام بر شما را آخر سر
امشب برای ما ابالمهدی دعا کن
این مرتبه عجل فرج را تو صدا کن
محمد کیخسروی