شهید تشنه کجایی
به آه و ناله نشسته وجود بعد از تو
ببین که میرود از چشم ، رود بعد از تو
شهید تشنه کجایی که خیمه گاهت را
به جای عود گرفته است دود بعد از تو…
همین که از تن تو سر گرفت شمر لعین
شکسته خیمه ی ما را عمود بعد از تو
محل نداد کسی داغ این جگرها را
جواب گریه ی ما خنده بود بعد از تو
نبوده روی لب تشنه و تکیده ی من
به جز ترانه ی نامت سرود بعد از تو
تمام تشنگی من فدای لبهایت
سپرده ام گِله ها را به رود بعد از تو
سه ساله ات چه سخن های ناروا در شام
شنیده است به جای درود بعد از تو
صدای هلهله و تبل و …. شام غوغا بود
نپرس از لحظات ورود بعد از تو
همین که نام تو بردم به سیل سیلی و سنگ
تمام صورت من شد کبود بعد از تو
نه گوش میشنود نه زبان کند یاری
نمانده فرصت گفت و شنود بعد از تو
نمیشناسمت انگار کار سیلی هاست
نمانده قوت کشف و شهود بعد از تو
رقیه جان تو خیلی شکسته شدبابا
رسیده است به پیری چه زود بعد از تو
به نیزه رفتن و افتادنت شهیدم کرد
مصیبتی است صعود و فرود بعد از تو
محمدعلی بقایی