یا فاطمه المعصومه
خواهری جلوه ای ز دلبری است
خواهری ذات عشق پروری است
خواهری قصه ی پیمبری است
خواهری ماجرای دیگری است
مهر خواهر چو مهر مادری است
بارش از خانواده سنگین تر
سفره ی غصه هاش رنگین تر
دلش از دست داغ غمگین تر
گاهی از مادریست شیرین تر
لذتی که در اوج خواهری است
دل پرالتهاب خواهر شد
گریه و اضطراب خواهر شد
روضه ی بی حساب خواهر شد
وقت غم انتخاب خواهر شد
دم دکان غصه مشتری است
همه جا زینت امام رضاست
همدم خلوت امام رضاست
قصه ی غربت امام رضاست
زینب حضرت امام رضاست
خواهر خوب ، خوب یاوری است
آخرش از رضا جدا افتاد
گیر یک مشت بی خدا افتاد
اول ساوه او ز پا افتاد
یاد غمهای کربلا افتاد
درد معصومه بی برادری است
وارد قم که شد به عزت رفت
محملش با همه جلالت رفت
نه طلایش به باد غارت رفت
نه خودش مجلس جسارت رفت
از مصیبات عمه اش بری است
خواهری احترام می بیند
خواهری ازدحام می بیند
یک نفر التیام می بیند
یک نفر سنگ بام می بیند
این همه فرق نابرابری است
یک تنه درد ها به شانه کشید
آه احساس خواهرانه کشید
روی او زجر تازیانه کشید
شعله ی گریه اش زبانه کشید
لشکر گریه اش چه لشکری است
نفس سینه سوز و آه شده
ملجا خلق بی پناه شده
خواهر شاه زابراه شده
روز او چون تنش سیاه شده
جان به قربان او چه خواهری است
علیرضا وفایی( خیال)