شعر مدح و مناجات
ذاتِ پاکِ کبریا
امشب بخوانم ذاتِ پاکِ کبریا را
یارب ببخشا این گدای بی نوا را
تو خواندی و من آمدم برداری از من_
سنگینیِ بارِ معاصی و خطا را
من نا امید از سفره ی احسان نیستم
وقتی که دارم خالقی مثلِ شما را
ابوابِ رحمت را به رویم می گشایی
یعنی تو بخشیدی به من حالِ دعا را
من در مجیر و افتتاح و جوشن قدر
در نامهایت یافتم عطرِ شفا را
من باورم که در شبِ عرفانیِ ماه
با مهرِ توحیدی خود بخشی گدا را
آری یقین دارم که تو می بخشی امشب
هر گونه جرم و لغزشِ این مبتلا را
با لحنی محزون و دلی پر از اجابت
خواهم امیدِ رحمتِ بی انتها را
در این شبِ رحمت بخوانم عاشقانه
با این دلِ خونم فقط نامِ خدا را
غرقِ امیدم از تو میخواهم کریما!
امشب براتِ هم نجف هم کربلا را
هستی محرابی