چگونه شُکر گویم این وصالِ ناگهانی را ؟
کمان ابروی من ! خوشحال کردی قد کمانی را
چگونه یافتی ما را در این ویران سرا امشب !؟
گرفتی از صدایِ گریه ام شاید نشانی را
سرت را از طبق برداشتم با یاری عمه !
چهل منزل تحمل کرده ام این ناتوانی را
حلالم کن ! که اشکم را به استقبال آوردم
پدر از یاد بُردم شیوه ی شیرین زبانی را
خبر دارم شبی کُنج تنوری میهمان بودی !
به جا آورده کوفه خوب حقِ میزبانی را
به قولِ تازیانه، من یتیمی دردسر سازم !
معطل می کنم با زخم پایم کاروانی را
لبت را قاری قرآن هزاران بار می بوسم !
که طشت زر ببیند راه و رسم قدردانی را
اگر چه دختران شام تحویلم نمی گیرند
نیاوردم به روی خویش این نامهربانی را
وحید قاسمی