شعر گودال قتلگاه
گودی گودال
دیدن چگونه دل ز علی اکبرش برید
دل از برادرش یل آب آورش برید
در پشت خیمه گریه کنان شاه کربلا
دیدن چگونه دل ز علی اصغرش برید
پا در رکاب و وقت وداع با مخدرات
دیدن حسین چگونه دل از دخترش برید
دیدن میان عرصه ی میدان ز خستگی
ریحانه ی رسول خدا آخرش برید
وقتی ز روی مرکب خود بر زمین فتاد
حیوان صفت رسید و به نیزه پرش برید
با تیر و تیغ و دشنه و شمشیر و کعب نی
هرکس رسید و تکه ای از پیکرش برید
ارباب بود و گودی گودال و تیغ تیز
الشمر جالس… نفس مادرش برید
از پای خود برای بریدن کمک گرفت
از گیسویش گرفت و نهایت سرش برید
ای وای من که در دل شب ساربان پست
انگشت را به نیت انگشترش برید
وفتی سرش به نیزه شروع کرد خواندن
آیاتی از کتاب خدا خواهرش برید
علیرضاخاکساری
سلام دوست خوبم وب بسیار زیبایی دارید شعرهاتونو خوندم همشون زیبا بود
خوشحال میشم به منم یه سر بزنید
موفق باشید ?
بسم الله
خونین کفنان ، دفترچه مجازی شعر دفاع مقدس شما را به بازدید از این وبلاگ دعوت می کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض ادب
با چند شعر به روزم
مطلع اشعار:
۱_ باز و بسته نکن اینقدر لبت را پی آب
آب اگر بود به شش ماهه ی تو میدادند(علی اکبر لطیفیان)
________
۲_ هجران بهانه ایست برای وصال ها
بهتر شده ست از برکات تو حال ها(علی اکبر لطیفیان)
______
۳_خسته و سالخوردهی ایام
دیگر از پا به بستر افتاده(علی صالحی)
______
۴-گوشهی بستر مرگ افتاده
پیرمردی که غریب و تنهاست(علی صالحی)
______
۵_بقیع ! باز کن آغوش روح پرور را
که در برت بِکِشی میهمان آخر را(علی صالحی)
______
۶_از کار غربتت گرهای وا نمیکند
این شهر ، با دل تو مدارا نمیکند(علی صالحی)
______
۷_نه فقط بادِ خزان برگ و برش را سوزاند
زهر از راه رسید و جگرش را سوزاند(علی صالحی)
_______
۸_از سوز زهر آب شد از پای تا سرم
با اشک همقدم شده ساعات آخرم(علی صالحی)
_______
۹_آن قدر بیصدا و خموش از ترانهای
حِس میکنم شکسته و بیآشیانهای(علی صالحی)
_______
۱۰_ فروغ ِ چشم من از چشم نیزه ها افتاد
عصایِ پیری من زیر دست و پا افتاد
_______
۱۱ _ یادش به خیر موی تورا شانه میزدم
افتاده دست شمر چرا خاطرات من؟(علی اکبر لطیفیان)
_______
۱۲_ سفر عشق از آن روز شروع شد که خدا
مِهر یک بی کفن انداخت میانِ دل من
_______
۱۳_ به روی خاک که دست و سپرش ریخت به هم
حلقه ی لشگر من دور و برش ریخت به هم
_______
۱۴_ این علمدار ِ زمین خورده دگر پا نشود
سر ِ من زخمی تیغ است مداوا نشود
_____
۱۵_ چشم ها از خبر ِمشکِ تو چون دریا بود
پدر از علقمه می آمد و قدش تا بود
______
۱۶_ دلم شیدای لبخند حسین است
اسیر و مست و دربند حسین است
_______
۱۷_ الا که در سپه مُلکِ عشق سرداری
برادر حسنینی و فخر داداری
_______
۱۸_ یا رب دلم از غم حسین محزون کن
در سینه ی ما محبتش افزون کن
_______
۲۰_ آتش گرفته بار دگر آشیانه ات
چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات(حسن لطفی)
_____
۲۱_ آئینه بود و سنگْ دلش را شکسته بود
عمری به پایِ لحظه ی مرگش نشسته بود(محمد ناصری)
____
۲۲_ اگر چه اصل و نسب از تبار اُلفت داشت
به بی وفائی این روزگار عادت داشت(محمد ناصری)
____
۲۳_ منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد
روضه ات شعله به دامان ثریا میزد(حسن لطفی)
(التماس دعا)
سلام و درود به روح ولایی وپاکت
…………………………….التماس دعا
سلام و درود به روح ولایی وپاکت
…………………………….التماس دعا