شعر گودال قتلگاه

جنجال می شود

جنجال می شود
در اوجِ ازدحام لگدمال می شود

از پیکرِ حسین
آنقدر خون چکیده که بدحال می شود

از هر قبیله‌ای
یک نیزه‌دار واردِ گودال می شود

هر تکه از تنش
بر پایِ تیر و نیزه چو خلخال می شود

شیطانِ بی حیا
با گریه‌هایِ فاطمه خوشحال می شود

صبرش سر آمده
دور از حسین بوده ولی آخر آمده

با قصدِ زجر؟ نه!
قاتل به قتلگاه به قصدِ سر آمده

والشمر جالس
اینجایِ روضه‌ ناله‌ی زهرا در آمده

سویِ برادرش
از لابه‌لایِ تیر و سنان خواهر آمده

خنجر ز پشتِ سر
از استخوان گذشته و تا حنجر آمده

خون از گلویِ خشک
جوشیده و به رویِ لبِ خنجر آمده

از راه ساربان
با خنجرش به نیّتِ انگشتر آمده

 محمد حسن بهرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا