شعر شهادت امام جواد (ع)

واجوادِ فاطمه دارد رضا را می‌کُشد

جز عطش جز درد جز آتش بجز ماتم نداشت
آه، زهرِ ام‌فضل از زهرِ جعده کم نداشت

مجتبای دیگری در حجره‌ای اُفتاده بود
غیر وا اُما خدایا سینه‌اش مرهم نداشت

آن حسن دورش شلوغ است از عزیزان این حسن
خواهری حتی برای گریه کردن هم نداشت

ای جوانِ خانه با این زهر پیرت کرده‌اند
ای بهم پیچیده قدتت شانه‌های خم نداشت

واجوادِ فاطمه دارد رضا را می‌کُشد
داغ این است این جوان جز قاتلش محرم نداشت

پشت در کِل می‌کشند و پای می‌کوبند تا…
گم شود دادش که دیگر قوتی از سم نداشت

خوب شد بابای او بالاسرش امروز نیست
خوب شد پیش پدر خون ناله‌ای مبهم نداشت

گرچه بر سینه کشیدندش به سمت پشت بام
جای شُکرش هست دیگر سینه‌ای درهَم نداشت

بوی نان می‌آمد اما دخترک این روزها
چند وعده جای نان جز سیلی محکم نداشت

 حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا