شعر شهادت امام حسن (ع)

آقای من

با دستِ حق، مقامِ حسن را نوشته اند
بر بامِ عرش، نامِ حسن را نوشته اند

قرآن، کریم هست و حَسن هم کریم بود
این سوره ها، کلامِ حسن را نوشته اند

بعد از علی به هر لبه از تیغِ ذوالفقار…
شمشیرِ در نِیامِ حسن را نوشته اند

صُلحش در آن زمانه نشان شجاعت است
در کربلا قیامِ حسن را نوشته اند

شُکرِ خدا که در پسِ نامِ تمامِ ما
تنها همان غلامِ حسن را نوشته اند

آنقدر سُفره اش به همه نان رسانده است
در آسمان، مَرامِ حسن را نوشته اند

بر رویِ جلدِ دفترِ خلقت، ملائکه
غمهایِ ناتمامِ حسن را نوشته اند

یک عمر بِینِ کوچه به هر جا نشسته است
تکرارِ روضه را به تماشا نشسته است

امشب خودش برایِ خودش گریه می‌کند
این کوهِ درد، پایِ خودش گریه می‌کند

همپایِ غربتش لبِ او نوحه‌خوان شد و …
جانانه هم صدایِ خودش گریه می‌کند

پنهان‌تر از تمامیِ ایام ، تا سحر…
زیرِ پَرِ عَبایِ خودش گریه می‌کند

زخمی که خورده است مُداوا نمی‌شود
بر دردِ بی‌دوایِ خودش گریه می‌کند

گاهی به جایِ مادرِ پهلو شکسته‌اش…
گاهی فقط به جایِ خودش گریه می‌کند

در کوچه دیده مادرش افتاد بر زمین
با داغِ ماجرایِ خودش گریه می‌کند

حالا که خانه‌اش شده گودالِ قتلِ او
در خاکِ کربلایِ خودش گریه می‌کند

در غربتِ تمامِ خودش بی رقیب بود
در شهرِ جَدِ اطهرِ خود هم غریب بود

جُز غم برایِ زخمِ دلش مَرهمی نداشت
حتی میانِ خانهٔ خود مَحرمی نداشت

با زَهرِ همسرش جگرش ریخت بر زمین
آقایِ ما کنارِ خودش هَمدَمی نداشت

از روزگار و زندگی اش در تمامِ عمر…
جُز قلبِ پاره پاره و قَدِ خَمی نداشت

هر کس بقیع، رفته برایم نوشته است
حتی به رویِ قبرِ خودش، پرچمی نداشت

بارانِ تیر، بر تن و تابوتِ او رسید
حالا بگو که او کفنِ مُبهَمی نداشت

لایوم… را که گفت دلِ آسمان شکست
جُز ماجرایِ کرب و بلا که غمی نداشت

من گریه میکنم به امامی که آخرش…
غیر از غمِ حُسین،دلش ماتمی نداشت

(ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین جان
ای صیدِ دست و پا زده در خون حسین جان)

مهدی قربانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا