خنده می کنند..
این مردمان به شهرت من خنده می کنند
هـر دم به ایـن نجابـت من خنده می کنند
جـایـم بـه روی دوش عمـو بــود یک زمـان
حــالا بـه ایــن اقـامـت من خنده می کنند
از بس که مشت زد به سرم مرد بی حیـا
ایـنــان بـه جــان تمّـت من خنده می کنند
بابا شنـیـده ای کـه زبـانـم گـرفـتـه است
اینجـا همـه بـه لکنـت من خنده می کنند
از تــرس زجــر لکنـت مـن بیـشـتـر شـده
اینجـا به شکل صحبت من خنده می کنند
خیــره بـه سـوی مـن کـه ادا در بیـاورنـــد
ترسیده ام به وحشت من خنده می کنند
طفـلـم ولـی خمیـده کنـم طی مسیــر را
این هـا به قـد و قامـت من خنده می کنند
یک دست مـن به وقت قنـوتم بلنــد شـد
مــردم بـه ایـن عـبـادت من خنده می کنند
اشـیــای زیـنـتـی مــرا تـــاب می دهـنــد
ایـن هــا بـــرای زیـنـت من خنده می کنند
در بــیــــن ازدحـــام عـمـــو را صــــدا زدم
بـا هـلـهـلـه بـه جــرأت من خنده می کنند
گشتـه حـراج عـزت مـن مـردنـم کجاست
مــردم هـمـه بـه عـزت من خنده می کنند
نعره کشیــده است بیا چون گران نیست
دارنــــد روی قـیـمــت من خنده می کنند
راز و نـیـــاز بــا ســر تــو لـذت مـن اسـت
ایـن مـردمــان بـه لـذت من خنده می کنند
سیدمحسن حبیب الله پور