شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

شعر ولادت حضرت امیرالمومنین علی(ع)

روز اول بسته کار عاشقی را با خدا
آنکه پای نخلهای کوفه رفته تا خدا
هر اولوالعزمی که میگویند خاطر خواه اوست
عهد بسته پای عشقش با پیمبرها خدا

همنشین یونس و همراه موسی بین طور
کشتی نوح نبی را بوده حیدر ناخدا
نامه خلق جهان را میزند امضا علی
نامه اهل نجف را میزند امضا خدا
یا کریم و یا کریم یا کریم و یاعلی
یاعلی و یاعلی و یاعلی و یا خدا

مستطیعم!میشوم حاجی شب های نجف
آبروی ما عجم هایند عرب های نجف

اژدها رام است تا او میشود منبر نشین
مسجد کوفه رکاب و منبر مولا نگین
میرسد تا پیچش عمامه ی او آسمان
میرسد هر لحظه با منت به پابوسش زمین
پای او از پایه های محکم عرش خداست
دست او در آستین دست خدا در آستین
گردو خاک مانده بر روی عبای او طلا
نوکران جیره خوار محضرش آقا ترین
حبه جنه قسیم نار و الجنه علی
محور و میزان محشر مالک فی یوم دین

مادرم از کودکی داده به من یک یادگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

قل هوالله احد همچون خدا یکتا علیست
فوق ایدیهم کلام حق هی العلیا علیست
لکنت جبراییل درمانش فقط در پیش اوست
حضرت استاد بین عالم بالا علی است
حجت الله دل صدیق اکبر فاطمه ست
حجت الله دل صدیقه ی کبری علی ست
برکت خرمای میثم روزی اشک کمیل
شاه قنبر نور فضه عزت اسما علی ست
هرچه گفت احمد ز پشت پرده حیدر حرف زد
بر پیمبر فاش شد آن سوی او ادنا علی ست

میرود سمت خطر بامرگ بازی میکند
حرکت نعلین او تقدیر سازی میکند

بند انگشتش به موجودات نعمت میدهد
وصله ی دشداشه اش برخاک زینت میدهد
نان خشک سفره اورا ملایک میبرند
سفره دار آسمان بوی قناعت میدهد
روزبه را میکشد این سمت و سلمان میکند
قنبر آواره را یک روزه عزت میدهد
این چه ایثاریست که در لحظه های سخت جنگ
ناگهان بر دشمنش شمشیر امانت میدهد
ضربه زد تسبیح جن و انس را پایین کشید
ذوالفقارش بر عبادت نیز قیمت میدهد

منبر مسجد نمکگیر زبانش میشود
زینبش هم وارث فن بیانش میشود

از غدیر آغاز شد بغضی که شر اکبر است
هر مصیبت شد به پا تنها ز بغض حیدر است
جلوه ای در راهبندان مسیر فاطمه
جلوه ای در ازدحام قاتلین پشت در است
هیچکس اصلا نگفت این خانه را اتش نزن
نانجیب این زن که افتاده بصورت مادر است
مادری آتش گرفت و دختری آتش گرفت
آتش چادر مسیرش خیمه ها و معجر است
خواهری پایین نی مانده برادر روی نی
یک نفر سردرد دارد یک نفرهم بی سر است

روضه ی ماه محرم از غدیر آغاز شد
کشتن آقای ماهم از غدیر آغاز شد

سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا