با با کجا بودی

ویرانه ام پُر می شود از عطر گیسویت
با با کجا بودی…چرا خاکی شده مویت

پیدا نکردم جای سالم در سرت بابا
تا بوسه ای برچینم از مابِین ابرویت

مشک افتاده

شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش
هر که آمد نیزه ای می کاشت روی پیکرش

کار دنیا را ببین….کارش به مشک افتاده است
او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش

یا زینب(س)

هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش
مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش

وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی
با یل ام البنین بودند در دور و برش

بهار سینه زنان

رسیده است محرم…بهار سینه زنان
نگاه کن به دل بی قرار سینه زنان

تمام دلخوشی ام این شده که روز حساب
مرا حساب کنی در شمار سینه زنان

جوانمرد

مشک تو اقیانوس را سیراب خواهد کرد
هُرم نفس هایت زمین را آب خواهد کرد

دریا برای دیدنت آغوش وا کرده ست
دیوانه ات، مرز جنون را جا به جا کرده ست

اعطینا

هزاران سال نوری قبلِ خلقت خلق شد زهرا
هزاران سال قبل از مریم و آسیه و حوّا
نفهمیدیم انسان است یا انسیه الحورا
علی شد “باءِ” بسم اللهُ و زهرا “نونِ” اعطینا

ذوالفقار غرورش شکست

جوری زدند آینه از چند جا شکست
در بین خلق حرمت شیر خدا شکست

ای کاش می شکست…نه …آیینه خورد شد
در پیش چشم های علی سینه خورد شد

ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم
در هر نفس و هر قدمی یاد تو بودیم

هنگام خوشی یاد تو از خاطرمان رفت
با دیدن هر درد و غمی یاد تو بودیم

مادر

جز گُل که می فهمد غم پرپر شدن را
در آتشی از کینه خاکستر شدن را

زهراست آنکه نوح و ابراهیم و عیسی
مدیون او هستند پیغمبر شدن را

آیینه ی لطافت مادر

تنها دلیل خنده ی حیدر خوش آمدی
آیینه ی لطافت مادر خوش آمدی

ای آن کسی که شهرت نام بلند تو
از عرش رفته است فراتر…خوش آمدی

رسم نوکری

نامت شفا بخش است ، بر هر درد تسکین است
یادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است

دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستند
یعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است

پای علم

از کودکی می خواستم پای علم باشم
پای علم ،بی تابِ شعرِ محتشم باشم

از کودکی می خواستم روزی بیاید که
با زائرانِ اربعینت هم قدم باشم

دکمه بازگشت به بالا