تیغ تو علی نبود اگر کج

تیغ تو علی نبود اگر کج

می رفت دلم به هر سفر کج

شد فتح دلم به ذوالفقارت

بگرفت کجی ره دگر کج

خورده کبوتر دلم از دانه هایتان

خورده کبوتر دلم از دانه هایتان

 جنّت برای من شده پایینِ پایتان

این فقرِ ظاهرست غلامت ندار نیست

شاهم چرا که گشته دلِ من گدایتان

ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود

ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود

دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود

در ازدحام پشت در و دود و شعله ها

آتش سراغ گیسوی اورا گرفته بود

مادرم گشته گرفتار تنش میلرزد

مادرم گشته گرفتار تنش میلرزد

نیمه جانی شده بسیار تنش میلرزد

باز با بوسه در آغوش گرفته من را

اصلاً انگار نه انگار تنش میلرزد

همینکه پهلوی او گاه گاه میگیرد

همینکه پهلوی او گاه گاه میگیرد

نفس به سینه این پا به ماه میگیرد

هنوز بستر خود را عوض نکرده علی

بلند میشود و راه چاه میگیرد

زهرای من نبود آن که بیفتد بروی خاک

زهرای من نبود آن که بیفتد بروی خاک

سیلی به صورت زن من بی خبر زدند

شاعر: محمد هاشم مصطفوی

درد پـهـلـو خـوب نـه بدتر شده این روزها

درد پـهـلـو خـوب … نـه بدتر شده این روزها

چـهـره ی زهـرا چـه درد آور شده این روزها

از سـر و وضـع پـریـشـان عـلـی فـهمیده اند

خـانـه ی وی بی سر و همسر شده این روزها

تو برتر از اندیشه و هر لفظ و بیانی

تو برتر از اندیشه و هر لفظ و بیانی

شایسته نباشد که تو در لفظ بمانی

لطف تو همیشه ست به ما, خانه ات آباد

«با ما به از آنی که تو با خلق جهانی»

مست, افتاده ام به دام علی

مست, افتاده ام به دام علی

او امام و منم غلام علی

سال ها خورده ایم نان و نمک

از سر سفره ی طعام علی

هجده بهار میگذرد از جوانیت

هجده بهار میگذرد از جوانیت

قربان لطف و معرفتو مهربانیت

جمع ملاءکه به شما سجده کرده اند

بین قنوت نافله ی اسمانیت

دردی مثال درد و غمت, میشود مگر؟

دردی مثال درد و غمت, میشود مگر؟

رنگی سیاهی علمت, میشود مگر؟

ای کشته ی فتاده به هامون,قتیل اشک

کس ناامید از کرمت, میشود مگر؟

وقتی از کوچه نا امید شدند , آتش و در به کارشان آمد

وقتی از کوچه نا امید شدند , آتش و در به کارشان آمد

هرچه سیلی افاقه ای ننمود , هیزم تر به کارشان آمد

ریسمان هست, دست حیدر هست , این وسط آن غلاف کارش چیست

احتیاجی نبود اوّل کار , دست آخر به کارشان آمد

دکمه بازگشت به بالا