در دل شب چه ربنایی داشت
دست های گره گشایی داشت…
هر کسی مثل او نشد بخدا
کهنه پیراهن و عبایی داشت
در دل شب چه ربنایی داشت
دست های گره گشایی داشت…
هر کسی مثل او نشد بخدا
کهنه پیراهن و عبایی داشت
خوشا بحال گدایی که ریزه خوار شماست
خوشا بحال غلامی که پیشکار شماست
خوشا بحال جزامی که هم غذات شده
نشسته است سر سفره و کنار شماست
خبر آمد رمضان است خدا میبخشد
بی کم وکاست وبی چون وچرامیبخشد
معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا میبخشد
همین که صوت مناجات در فضا پیچید
نسیم بخشش ورحمت به هرسراپیچید
برای بال زدن درب آسمان باز است
دوباره عطرخوشی در دل هوا پیچید
قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم
نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم
حروف شمسی خود با ستاره بنویسم
توان گرفته ام از یک عصاره بنویسم
تا جگر ِ من به سوز و آه نیفتد
بَهر ِ علاجم کسی به راه نیفتد
با گُنَهَم چاه درست کردم و گفتم
یوسفِ من در تهِ این چاه نیفتد
دارم به سر هوای زیارت اباالحسن
ای در جنون کشیده نگاهت اباالحسن
مستی من ز شرب مدام شراب توست
با من چه کرده ذکر مدامت اباالحسن
شکر خدا برای شما گریه می کنیم
هر شب برای کرب و بلا گریه می کنیم
شکرانه محبت تو اشک دائم است
با هر بهانه ای, همه جا گریه می کنیم
از زندگی بدون تو بیزار می شوم
از بس که پای داغ تو بیمار می شوم
اصلاً تو را چه ساده من از یاد می برم
وقتی اسیر کوچه و بازار می شوم
از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما
یوم العزا شده همه ایام سال ما
عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم
پروانه شو , بسوز , رسی تا به حال ما
چه معنا دارد ای سائل , گدا چیزی بلد باشد
چه خوبِ خوب باشد او , چه بدبخت و چه بد باشد
گدا وقتی گدا باشد خودش را هم نمی بیند
چرا که بهر دستانش فقط مولا مدد باشد
دشمن چو دید جلوه آقایی تو را
چشمش گرفت جان اهورایی تو را
فکرت مدام پیش رباب است و اصغرش
داغی نشانده اند دل دریایی تو را