حوّا شدی که آدم این قصه ها شدم
از قید و بند حور و پری ها رها شدم
با بوی سیب سرخ تو در ربّنای عشق؛
وقت هبوط قطره ی اشکت, دعا شدم
حوّا شدی که آدم این قصه ها شدم
از قید و بند حور و پری ها رها شدم
با بوی سیب سرخ تو در ربّنای عشق؛
وقت هبوط قطره ی اشکت, دعا شدم
لیله ی قدر ِ چشم تر اینجاست
چون خدا هم که تا سحر اینجاست
قبر شش گوشه ای که خوابیده؛
زیر پای پدر, پسر, اینجاست
گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟
گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟
از غمت شوکه شدم, ساکتم و مبهوتم
مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟
با نفختُ ریختند در ما خدا را بیشتر
در دل ما فاضل خاک شما را بیشتر
14 معصوم را در گریه هایم خوانده ام
عاشقم من روضه اهل کسا را بیشتر
گریه در وقت سحر حال بکا می خواهد
این گدا حال بکا را ز شما می خواهد
سائلت تا در این خانه نفس ها زده است
تکه ای نان ز شما آل عبا می خواهد
گوشه ی هیئت ارباب سگی بی سر و پا
دین ما مدیون صبر و انقلاب زینب است
روشن این عالم ز نور آفتاب زینب است
چشم خود را زیرپای خواهر خود می گذشت
حضرت عباس هم خانه خراب زینب است
شهید کربلا باب الحوائج
کرم کن بر گدا باب الحوائج
دلیل آن تو بودی گر که ارباب
شده خون خدا,باب الحوائج
پریده رنگی و زردی علی جان
برای خود شدی مردی علی جان
چنان از گریه خسته شد تن تو
به نیزه خواب خوش کردی علی جان
تا پای عشق تو میان سینه وا شد
برق دو چشمانم به همراهش رها شد
چشم همه سمت من بیچاره آمد
پس نوکرت آواره پس کوچه ها شد
عشق شیعه محو دشمنهای بی بی زینب است
دشمن ما دشمن بابای بی بی زینب است
ماه را شبها اگر در قرص کامل یافتی
شاد باش این چهره ی زیبای بی بی زینب است
مائیم گدای حضرت معصومه
محتاج عطای حضرت معصومه
همراه رضا ز دیده خون می ریزیم
در روز عزای حضرت معصومه
هر کجا حرف تو ای نور ولا می آید
جلوهء چشم من اوصاف خدا می آید
کعبه مشتاق زیارت شد و تا قم پر زد
بهر پابوسی ات از کوه صفا می آید
این چه احساس قشنگی است که بین صحنت
به سراغ دل غمدیدهء ما می آید
چشمهء خواهشم از خاک زمین بیرون زد
باز الطاف تو از اوج سما می آید
قبله گاه همهء ارض و سما بودن هم
خودمانیم به این صحن و سرا می آید
به تن خسته خود رنج مده وقت وفات
بهر اثبات مقام تو رضا می آید
بین القاب پر از سِر شما الحق که
ثانیِ فاطمه خیلی به شما می آید
حسین صیامی