مردی از خانوادهٔ خورشید
امتداد غم امام شهید
انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب مناست
مردی از خانوادهٔ خورشید
امتداد غم امام شهید
انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب مناست
صبح شد یک طرف سرم افتاد
یک طرف نیز پیکرم افتاد
از روی پشت بام افتادم
با علیک السلام افتادم
این همه مستجیر مال شماست
التماسفقیر مال شماست
مرددیروز حضرت امروز
ازاحد تا غدیر مال شماست
پایش ز دستآبله آزار می کشد
از احتیاطدست به دیوار می کشد
در گوشه یخرابه کنار فرشته ها
“با ناخنیشکسته ز پا خار می کشد”
از عرش فرشته ها اگر می آیند
به جشنِ دلِ پیامبر می آیند
زهراست عروس و شاه داماد علی
این دو چقدر به یکدگر می آیند!
علی اکبر لطیفیان
هستند کریمان دو عالم سرخوانت
یکبار نخورده است گره کیسه ی نانت
اصلا حرم شاه خراسان حرم توست
هرصحن که گشتیم در آن بود نشانت
چشم مراپیاله ی خون جگر کنید
هر وقت ترنبود به اجبار تر کنید
من کمتر ازگدای شب جمعه نیستم
خانه به خانه دست مرا در به در کنید
دیشب پر ِ من کبوتر بامت شد
آهوی بیابانی من رامت شد
حالا دلِ من پیمبر نامت شد
از معجزه ی درخت بادامت شد
از لطف التماس ِ صداهایِ آهوان
بی گریه هم گرفت دعاهایِ آهوان
آهو زیاد محضر معشوق میرود
پس وصلمان کنید به پاهایِ آهوان
ما را برای گدایش شدن آفریده اند
قمری آب و هوایش شدن آفریده اند
او را برای طواف و برای عروج
ما را برایِ برایش شدن آفریده اند
ریزاده ایم و مزرعه سبز گندمیم
هرصبح با حسین شما در تکلمیم
ماشیعه ولایت مولا, نسب نسب
سلمانپابرهنه ای از نسل چندمیم
سائل لطف نوشتند بنی آدم را
سر ِ این سفره نشاندند همه عالم را
صبح فردا عجبی نیست اگر بنشانند
یک طرف آسیه و یک طرفت مریم را