آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند
از هر دو تا نگار یکی ناز میکند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند
از هر دو تا نگار یکی ناز میکند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند
آنکس که عاشق تو نشد اشتباه کرد
پنجاه سال زندگی اش را تباه کرد
بیچاره ریخت آبرویش را به پای تو
بیجا نوشته اند زلیخا گناه کرد
پس ازتوآب اگرخوردم ازاین چشمان ترخوردم
گلی هستم که از هر شش جهت به خار برخوردم
برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود
دراین یکسال واندی لقمه نانی هم اگر خوردم
هفتاد و دو شهید به صحراى زینب است
پایین نامه همه امضاى زینب است
میمیرم و دم تو مرا زنده میکند
قارى من صدات مسیحاى زینب است
روشن تر از روز است خیلی بامرامند
وقتی کریمان با گدایان هم کلامند
الحق که آقازاده ها یک یک امیرند
الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند
مخلوق خدا قیمت اگر میگیرد
از آه شب و اشک سحر میگیرد
در آتش عشق , ما گلستان دیدیم
از بین شرر خدا شجر میگیرد
کسی به داشتن آبرو نیاز نداشت
که در نماز به تسبیح او نیاز نداشت
به هیچ جا نرسید آخرش نمازی که
برای سجده به این خاک کو نیاز نداشت
آسمان ساز , ملک ساز , کبوتر ساز است
دست بر هر ملکى که بزند پر ساز است
مادرى بود که در غالب دختر آمد
چون نمیخواست بفهمند پیمبر ساز است
سر بر قدم رسولها باید زد
حرف از شهدا -قبولها- باید زد
هم راى به اتحادمان باید داد
هم بر دهن فضولها باید زد
علی اکبر لطیفیان
همه تسبیح بدستند به تسبیحاتش
همه تفسیر بدستند پى آیاتش
باطنش جاى خودش , ظاهر او هم سر است
ما تماما همه محویم, تماما ماتش
راضى شده بودیم به املاى محمد
اما نرسیدیم به معناى محمد
هر آنچه که دارند رسولان, همه دارند
از معجزه ى خاک قدمهاى محمد
بدون چون و بدون چرا…نمیماندند
شبیه رود, شبیه صبا, نمیماندند
چه کربلاست که عالم بهوش می آید
پس از شنیدن چاووش ها نمیماندند