گریه میکردم

گریه میکردم ولی با آن وضو میساختم

داشتم با آبِ رویم آبرو میساختم

گریه ام  غسل طهارت بود زیر سایه اش

فطرتم را از گناهان شست و شو میساختم

به نام آب

به نام آب,به نام فرات نام شما

 من آفریدهشدم که کنم سلام شما

 نوشته‌اند بهروی جبین ما دو نفر

 شما غلامحسین و منم غلام شما

در آفتاب نباشی رُباب حداقل

در آفتاب نباشی رُباب حداقل

نمی خورد به لبت آفتاب حداقل

دو روزی است که نانی نخورده ای اصلاً

کمی بزن لب خود را به آب حداقل

بالاترین دست…

دستان تو حالا شده بالاترین دست

جبریل بوسه میزند بر اینچنین دست

خلق ازل , کار ِ ابد بر عهده یِ توست

ای اولین دستِ خدا , ای آخرین دست

دوست دارم گدای تو باشم

آستانخدا کمال شما

هفتپرواز زیر بال شما

با شمامی شود به قرب رسید

ایوصال خدا وصال شما

غدیرخم

کار من نیست که بنشینم املات کنم

شان تو نیست که در دفترم انشات کنم

عین توحید همین است که قبل از توبه

باید اول برسم با تو مناجات کنم

ما آدم تواییم

باید برای مثل تو گریانمان کنند

هم صبح هم غروب پریشانمان کنند

باید برای مثل تو ابربهار شد

باید برای مثل تو بارانمان کنند

غربت مسلم

در کوچه گرفتند اگر دور و برش را

چیدند اگر زخم ترین بال و پرش را

این ارث علی دوست ترین های قبیله ست

جا داشت در این شهر ببیند اثرش را

دارالاماره

در کوچه ها پیچید بوی آشنایش

بوی غریبی نگاه ردّ پایش

در کوچه ای که جبرئیل عرش پیما

می آمد از آن جا صدای بال هایش

خشکی ام رفت و

خشکی ام رفت و وصل دریا شد 

سردی ام رفت و فصل گرما شد

فارغم از خودم خدا را شکر

آسمانی شدم خدا را شکر

ناله واجگرنزن اینقدر

ناله وا جگر نزن اینقدر

جگرت را شرر نزن اینقدر 
با صدای نفس نفس زدنت

پشت در بال و پر نزن اینقدر 

امام جواد(علیه السلام)

این ها به جای این که برایت دعا کنند

کف می زنند تا نفست را فدا کنند

هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند

تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند

دکمه بازگشت به بالا