شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

مولای درویشان سلام

یا امیرالمؤمنین! مولای درویشان سلام

آه مجنون خدا! لیلای درویشان سلام

السلام ای در نگاهت موج و دریا بیقرار

السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بیقرار

خوشه های سبز تاکستان سلامت می کنند

درب بگشا ساقیا مستان سلامت می کنند

درب نه, دیوارهای خانه را دیوانه کن

خانه را هم مست نامت مثل صاحب خانه کن

جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی

ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی

داد زد تا دید دستی تیغ و دستی زلفیار

لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار

شیر می چرخید با شمشیر در میدان عشق

هر سر بی عشق را می ریخت این طوفانعشق

ای که خود را پیش شمشیرِ دو  دَم آورده ای

هر چه سر آورده باشی باز کم آورده ای

شانه هایت طاقت یک ضربه ی صفدر نداشت

مَرحَب”! این قلعه مگر از تودلاورتر نداشت

خویش را بر باد با دستان خود دادیچرا؟

عَمرو”! چشمت کور با حیدردرافتادی چرا؟

یا علی! مشکل گشایی, تو کلید هر دری

کِی تواند تا ببندد بر تو این خیبردری

روز با شمشیر می چرخی تو در میدانِگرم

شب میان کوچه ها با کیسه های نانِ گرم

حرف هم تا می زدی چشمت به جای دور بود

صحبتت انگار با مردان عصر نور بود

بال در بال ملائک, صف به صف پر میکشیم

یا علی گویان به ایوانِ نجف پر میکشیم

 قاسم صرافان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا