تیرها از همه سو روی سرش می ریزد

تیرها از همه سو روی سرش می ریزد
چه قدَر سخت همه بال و پرش می ریزد

با شتابی که سه شعبه به سویش می گیرد
حتم دارم که دو چشمان ترش می ریزد

عمود خوردی و سرو صنوبرم پاشید

عمود خوردی و سرو صنوبرم پاشید
صدا زدی که بیا کاسه ی سرم پاشید
همینکه تا برسم قطعه قطعه ات کردند
قد بلند امیر دلاورم پاشید

شور یکپارچه در معرکه ای غالب شد

شور یکپارچه در معرکه ای غالب شد
نوبت ماه علی بن ابی طالب شد
ماه از خیمه خود در طلب باران رفت
ابرها را همه پس زد طرف میدان رفت

تا کی به تمنای وصال تو علمدار

تا کی به تمنای وصال تو علمدار
اشکم شود از هر مژه یک عمر پدیدار

آهنگ غمِ «العطش » شاپرکی را
در کرب وبلا میشنوم از در دیوار

آبرو دار عرش اعلایی

آبرو دار عرش اعلایی
یاغیوراً وخَیْرَتِ الباقی
کوه مردانگی , ابالغیره
السلامٌ علیک یا الساقی

پدران شهید میفهمند لذت بوسه ی پسرها را

پدران شهید میفهمند
لذت بوسه ی پسرها را
داغ اولاد باورش سخت است
خم کند قامت پدرها را

شکرلله که من مرغ همین بام شدم

شکرلله که من مرغ همین بام شدم
جلد میخانه ی تو در همه ایام شدم
هر کجا نام تو آمد به تنم جان آمد
تو چه کردی که چنین عاشق این نام شدم

بر شانه هاست پرچم ماه محرمت

بر شانه هاست پرچم ماه محرمت
دل را شکست ماتم ماه محرمت
وقتش رسیده است که جان را فدا کنیم
ما پای خیر مقدم ماه محرمت

معجر فاطمه شد معجر زینب اینبار

معجر فاطمه شد معجر زینب اینبار
گره ی آن گره از مرگ امامی وا کرد
خواست تا عمه ات از خیمه بیاید پیش ات
کوچه ای را جلویش لشگر شامی واکرد

سوی میدان رفتنت اصرار میخواهد مگر؟

سوی میدان رفتنت اصرار میخواهد مگر؟
شوق چشمت از پدر انکار میخواهد مگر؟
تو خودت پیغمبری و وارث تیغ دو سر
رزم شیر پهلوان هشدار میخواهد مگر؟
دوره‌ی تحصیلیت در مکتب عباس بود

پیک باد آمد و دستش خبر مقراض است

پیک باد آمد و دستش خبر مقراض است
که سفر کرده ی من همسفر مقراض است

تا عمودی به سرش خورد, خودم فهمیدم
بعد از این رویِ پرش ردِّ پر ِمقراض است

ای نیمه جان برابر من جان مده علی

ای نیمه جان برابر من جان مده علی
بنگر پدر کنار تنت آمده علی
تا دست میزنم به تنت پخش میشوی
داغت چه شعله ها که به جانم زده علی

دکمه بازگشت به بالا