صورت به خاک مانده و چشمم به در بیا
ای یاور غریب ترین محتضر بیا
پایین نرفت بعد تو آب خوش از گلوم
تا بیشتر ازین نگدازد جگر بیا
صورت به خاک مانده و چشمم به در بیا
ای یاور غریب ترین محتضر بیا
پایین نرفت بعد تو آب خوش از گلوم
تا بیشتر ازین نگدازد جگر بیا
هر جمعه سحر , آینه را پاک کنید
چون صبح گذشت , سینه ها چاک کنید
دستان غروب , روی تقویم نوشت :
این جمعه گذشت , هفته را خاک کنید
سید علی اصغر علوی
بیا به حلقه ما دم بده که دم گیریم
برای سجده کمی تربت حرم گیریم
بیا که با نفست بوی کربلا پیچد
نشان قبله خود را از آن قدم گیریم
عمریست که وصف تو شنیدیم و ندیدیم
وز باغ تو یک غنچه ی ناچیز نچیدیم
شاها نظری سوی گدایان درت کن
ما دل ز گدا خانه اغیار بریدیم
دگر میلی بر این دنیا ندارم
میان کودکان هم جا ندارم
عدو می زد مرا با تازیانه
که می داسنت من بابا ندارم
عابدین کاظمی
اسوه ایثار و ایمان زینب است
مرجع کل خطیبان زینب است
گر ببینی کربلا دارد به خود این اعتبار
اعتبار کربلا در اعتبار زینب است
محمد غفاری
میخواست زخم کهنه مداوا شود نشد
صاحب عزای روضه ی بابا شود نشد
میخواست کوچه ای که پر از خشت و سنگ بود
راهی برای رفتن زهرا شود نشد
تنهاترین سردار دیگر لشگرت نیست
تکیه بده بر نیزه ات , پیغمبرت نیست
یک گله گرگ تشنه آماده ست , اما
دیگر اباالفضلت , علی اکبرت نیست
تا کی در انتظار خودت می گذاری ام ؟!
آقا بدون لطف تو در بی قراری ام
هر روز بی تو روز عذابی برایم است
از فکر روز بی تو سپردن فراری ام
ای آشنای زینب , در خاک وخون چرایی
بگذار بینم ات سیر , هنگامه جدایی
من می روم شکسته , با دست وپای بسته
تو روی نی نشسته , ای نور کبریایی
می خواست برای ِاهل دنیا بکشد
تصویر ِخود ِخود ِخودش را بکشد
تصمیم گرفت تا خدا خود را هم
در ماهیت حسین زهرا بکشد
جواد حاجی زاده
با ذکر حسین آشنا می گردد
یک واژه به نام مبتلا میگردد
خشکیده ی ِ صحرای ِ دلمیکباره
تبدیل به دشت ِ کربلا می گردد
جواد حاجی زاده