ﺑﺮﺧﻴﺰ و ﺑﺒﻴﻦ ﻋﺎﻗﺒﺖ و ﺁﺧﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺑﺮﺧﻴﺰ و ﺑﺒﻴﻦ ﻋﺎﻗﺒﺖ و ﺁﺧﺮﻣﺎﻥ ﺭا
ﻟﺒﻬﺎﻱ ﺗﺮﻙ ﺧﻮﺭﺩﻩ و ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻛﻪ اﺯ ﺑﺎﻍ ﺧﺰاﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺒﻴﻨﻲ
ﮔﻞ ﻫﺎﻱ ﻛﺒﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ی ﭘﺮﭘﺮﻣﺎﻥ ﺭا

چه اعجازیست درکویت که دارد بهترین هارا

چه اعجازیست درکویت که دارد بهترین هارا
که خالی کرده از شوقش تمام سرزمین هارا
همه از خانه ها بیرون زدند و عازم یارند
دل باجمع بودن داده ای گوشه نشین هارا

صحرا به صحرا, کو به کو , داریم نم نم میرویم

صحرا به صحرا, کو به کو , داریم نم نم میرویم
پشت سر هم, دم به دم , آدم به آدم میرویم

ما هر دو عالم را به این معراج دعوت میکنیم
از این سوى عالم اگر آن سوى عالم میرویم

باغ عاشق خزان نمیفهمد خشکیِّ آسمان نمیفهمد

باغ عاشق خزان نمیفهمد
خشکیِّ آسمان نمیفهمد

عاشق اصلاً کنار معشوقه
“دیر” و “زود” و “زمان” نمیفهمد

سلام ِ من به تو ای کوهِ زینب

سلام ِ من به تو ای کوهِ زینب
رسیدم کربلا ای روح ِ زینب
شکسته کشتی ام ای نوح ِ زینب
کجا خوابیده ای مذبوح ِ زینب؟

آورده ام بهر زیارت کاروان را

آورده ام بهر زیارت کاروان را
یک کاروان از یاس های ارغوان را

بالا سر و, پایینِ پا, فرقی ندارد
بنشانده ام پیش تو این قَدّ کمان را

باید نشست و از برکاتى چنین نوشت

باید نشست و از برکاتى چنین نوشت
تاروز حشر از حسناتى چنین نوشت
از کشتى وسیع نجاتى چنین نوشت
از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت

تا خانه ی تو هست چرا در به در شدن

تا خانه ی تو هست چرا در به در شدن
کم لطفی است سائل دست دگر شدن

وقتی کریم ها سر سفره نشسته اند
دیگر چرا معطل چندین نفر شدن

ره وا کنید قافله سالار می رسد

ره وا کنید قافله سالار می رسد
یک قافله اسیر عزادار می رسد

برخیز یا حسین سری دست و پا نما
دلبر برای دیدن دلدار می رسد

سائل شدیم شامل لطف وکرم شدیم

سائل شدیم شامل لطف وکرم شدیم
خار آمدیم از نفست محترم شدیم

لب وا نکرده حاجتمان مستجاب شد
وقتی دخیل گوشه ای از این علم شدیم

ای جلوه گاه صورت اسماء ذوالجلال

ای جلوه گاه صورت اسماء ذوالجلال
وی شاهراه حق وحقیقت ره کمال

مستجمع جمیع صفات جلالیه
در آینه به یکصد و ده رخ به حق جمال

جنگ با زهر چونکه تن به تن است

جنگ با زهر چونکه تن به تن است
اثرش مستقیم بر بدن است

زهر در واقع اولین اثرش؛
روی هر فرد, خشکی دهن است

دکمه بازگشت به بالا