شعر شهادت حضرت رقيه (س)

قرآن مجسم

قرآن مجسم که ز رحلت گله داری

از بس زده ای نی به لبت آبله داری

 

ای قاری قرآن که چهل خوان و چهل روز

انگار نه انگار.. ز ما فاصله داری

بر نیزه رحلت کمی آرام قدم زن..

گر دخترکی گمشده در قافله داری..

 

گهوار دو دستت چو عبا را به عقب زد..

گفتم..به گمانم.. هوس حرمله داری..!

 

بسپار به ره رحل.. که آوای رحیل است

تو راحله ای پیر در این مرحله داری

 

گرچه نشنیدیم که یا فضه خذینی…

در خنده شنیدیم زنی حامله داری..

 

هنگامه قرآن تو هم سوت کشیدند

پس سنگ..و یا نی لبکی را صله داری

 

آواز بخوان بلبل بر شاخه نشسته..

چون بلبل کی در قفس چلچله داری

 

افتادی و می خندی و دورت همه شادند..

آنها به سنان و تو به خون هلهله داری

 

شهزاده به شه میرود ار در همه دوران..

پس.. از پدرت رسم در این سلسله داری

 

با سنگ بگویند که ما را پدری نیست!؟

لبخند دهی پاسخ.. عجب حوصله داری..!

غافل مشو از ما.. سر تو.. گرچه شلوغ است

این دخترکت بوس و… مگو مشغله داری..!

صمصام علوی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا