و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد
دیگران را پس از آن خلق پیِ حیرت کرد
در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد
کعبه حاجی شد و آمادهی چرخیدن شد
و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد
دیگران را پس از آن خلق پیِ حیرت کرد
در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد
کعبه حاجی شد و آمادهی چرخیدن شد
میآییو لیلا شده مجنون عطر و بوی تو
دستیبه رویت میکشد, یک دست بر گیسوی تو
نهبر نمیدارد کسی یک لحظه چشم از روی تو
یکچشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی تو
درکوه انعکاس خودت را شنیده ای
تا دشت ها هوای دلت را دویده ای
در آن شب سیاه نگفتی که از کدام
وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده ای ؟
و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد
دیگران را پس از آن خلق پیِ حیرت کرد
در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد
کعبه حاجی شد و آمادهی چرخیدن شد
و خدا خواست که ازهر بشری سر بشود
در دلش چشمهبجوشاند و کوثر بشود
سدره ی عشق از ایننهر تناور بشود
عالم از بوی خوشیاس معطر بشود
قصهی عشق آخری دارد
عاشقی روی دیگری دارد
گاه آن روی عشق پنهان است
گاه راه از میان توفان است
زندگی چیز دیگری شده است تا به نامت رسیده ایم حسین
عشق سوغات کربلاست اگر مزه اش را چشیده ایم حسین
هر دلی را به دلبری دادند هر سری را به سروری دادند
ماکه هر وقت گفته ایم خدا از خدایت شنیده ایم:حسین
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرارست امشب جوادم بیاید
«ربنا آتنا» نگاهش را, که هوایم دوباره بارانی است
السلام علیکْ یا دریا که دلم بی قرار و توفانی است
«اِنّ فی خلق» تو خدا هم مست, روحْ حیران, فرشتهها هم مست
«اِنّ فی خلق» تو زمین مبهوت, زیر یک آسمان پریشانی است
معادلات جهان را علی(ع) ! بههم زدهای تو
بگو چگونه کنارخدا قدم زدهای تو؟
به گوشه گوشهیعالم اگر قلندر مستی است,
لبی به گوشهیجامش – به مِی قسم! – زدهای تو
باز مرا سوی لبِ خُم کشید
قصهیدریا به تلاطم کشید
آمد وتوفان من آغاز شد
باز دریرو به دلم باز شد