سجده بر خاک حسین سجدۀ اعلای خداست
چون که خاک حرمش خاک کف پای خداست
هر که مجنون حسین است خوشا بر حالش
چون که لیلای دلش لیلی لیلای خداست
سجده بر خاک حسین سجدۀ اعلای خداست
چون که خاک حرمش خاک کف پای خداست
هر که مجنون حسین است خوشا بر حالش
چون که لیلای دلش لیلی لیلای خداست
مجنون شدم که لیلی لیلای من شوی
مهمان شبی به خیمۀ صحرای من شوی
در قاب اشکها بنوشتم ((حسین,عشق))
زیباترین نگار دل آرای من شوی
مرغ بسمل شده ای بال و پرش می سوزد
کودکی زندگی اش در نظرش می سوزد
دختری که وسط خیمه ای گیر افتاده
اولین شعله که آید سپرش می سوزد
زمین کربلا اینجاست زینب
دیار پر بلا اینجاست زینب
تحمل می کنی؟ گویم برایت
فراق ما دو تا اینجاست زینب
حمدلله صاحب قلبی پریشانم حسین
باز هم بر سفرۀ عشق تو مهمانم حسین
همنوا با خواهرت, تسکین قلب مادرت
هر تپش قلبم نوا دارد حسین جانم حسین
چشم آلوده کجا, دیدن دلدار کجا
دل سرگشته کجا و صفا رخ یار کجا
قصۀ عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا همدمی خار کجا
برگرد تا دیگر سر و سامان بگیرم
یک توشه از دیدار تو جانان بگیرم
از پا فتادم بس که دنبالت دویدم
دستی بکش بر سینه ام تا جان بگیرم
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
آرام کن به جامی شور و نوای ما را
سلطانی و دمَت گرم داری هوای ما را
از سفرۀ کریمان عمری ست فیض بردیم
پر کرده ای همیشه تو کسیه های ما را
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز
آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز
زندگی چیز دیگری شده است , تا به نامت رسیدهایم حسین!
عشق سوغاتِ کربلاست اگر , مزهاش را چشیدهایم حسین!
هر دلی را به دلبری دادند , هر سری را به سَروَری دادند
ما که هر وقت گفتهایم خدا , از خدایت شنیدهایم: حسین
پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است
با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است