گام بردارم به سوی حق تعالی با علی
هر چه باداباد بسمه الله مقصد تا علی
معجزاتش را کسی هم رتبه دارد رو کند
پس ، بشر خواندم تمام خلق را الا علی
گام بردارم به سوی حق تعالی با علی
هر چه باداباد بسمه الله مقصد تا علی
معجزاتش را کسی هم رتبه دارد رو کند
پس ، بشر خواندم تمام خلق را الا علی
بر سر پنای شهر عبا سر پناه شد
لب برسکوت بست جهان غرق آه شد
پنجاه مرتبه به زمین خورد کم که نیست
هر بار چون نشست زمین قتلگاه شد
عقیله بر روی تل ، پیر بود آن لحظه
سرت به دامن شمشیر بود آن لحظه
دوید تا که بیاید به داد تو برسد
ولی چه سود ، دگر دیر بود آن لحظه
روضه رضوان پیغمبر زمین افتاده بود
در خیال گندم ری تاختند و باختند
چشمه های آبشان در دشت غم تعبیر شد
کربلا را کوفیان دریاییِ از خون ساختند
در هوایت ابر زائر می شود
سیل غم آسوده خاطر می شود
تا کند غسل زیارت آب هم
می رود تا قبر و طاهر می شود
هر شب نوای نام تو نقل محافل است
با دست خالی ام ، پُر از این خانه می روم
چون دال اگر چه آمده ام ، سرو می شوم
با حالت تفاخر از این خانه می روم
دست من را برده و بین جنان بگذاشته
دست من را مادرم در دستتان بگذاشته
عشق را ام البنینی وار یادم داده است
نام من را نوکر این آستان بگذاشته
ای که به غربتِ شب بر من تویی ستاره
از من به سر دویدن از تو به یک اشاره
جان من و دوطفلم نذر تو باد صد بار
یک دم اگر ببیند زینب تو را دوباره
واله پاکیِ توست حضرت مریم
تشنهٔ دیدار توست چشمهٔ زمزم
هست به قم کار تو شفای مریضان
حشر بود کار تو شفاعتِ عالم
در وقت شادی ، لحظهٔ غم گریه کردم
با تو به شعبان و محرم گریه کردم
توکشتهٔ اشکی و من هم مردهٔ اشک
عمری بگریم برغمت ، کم گریه کردم
برای رزق می آید کنارت صبحگاهان هم
به شوقِ رحمت تو دست بالا برده باران هم
تویی آئینه ایی که قبله در چشمت نمایان است
به روی تو علی و فاطمه پیداست ، یزدان هم
باز صحبت از تو شد عرش خدا باران گرفت
باز هم با اشک های تو دلِ یزدان گرفت
بانگِ هل من ناصرش را با تو ، هر عصری شنید
گفت اگر چه ظالمی این غائله پایان گرفت