از من نگیر رو

آنکس که زد به روی تو باید زند نقاب
از من نگیر رو که شدم از خجالت آب

هر شب کنار آهِ تو من آه می کشم
در خاکِ بستر تو علی شد ، ابوتراب

زخمهای قلبِ علی

به داد تو نرسیدم اگر در آن بیداد
تو ضعف کردی و آتش به جانِ من افتاد

تمام درد تو را من به سینه حس کردم
همینکه پشت در افتادی حیدرت جان داد

شیر زن

همچون امیرالمومنان با حمله های بی امان
گر تاخت بر دین فتنه ایی زینب عنان گیرد از آن

بی ذوالفقار است این علی بی حربه اما این علی
میدان به جولانش شود چون برگ ریزان در خزان

خیلِ جمعیت

خیلِ جمعیت در اینجا بهر استقبال نیست
نیست در این قافله قدّی که از غم دال نیست

دست خالی هر که آمد دست پر برگشته است
بهر غارت هر که آمد، دید بد اغبال نیست

بابا حسین

از سوی نیزه سرو خرامان خوش آمدی
ای گل به دامن گلِ ویران خوش آمدی
مرهم به زخم خار مغیلان خوش آمدی
مهمانِ ریگهای بیابان خوش آمدی

اهل حرم

حصارِ کاروان تو کعبِ نی است یا اخی
اهل حرم را به قضا در این میانه می برم

قدّم اگر که خم شود سرم سفید اگر شود
پیام نهضتِ تو را به رویِ شانه می برم

پرچمِ اهل حرم

پرچمِ اهل حرم موی سرت بود حسین
دستهٔ آل علی خون جگرت بود حسین

سربلندم که در این شهر اسیر تو شدم
زینبت در همه جا در به درت بود حسین

اباعبدالله

نام تو راحتِ جان است اباعبدالله(ع)
سخنت ورد زبان است اباعبدالله
زیر هر باراش مسمومِ حوادث آقا
خیمه ات چتر امان است اباعبدالله

ذوالفقارست بحق

هست قالو به لبش گر که بلامی آید
از سما نعره لا حول و لا.. می آید
از حرم آمده و قبله نما می آید
بر دل کفر ببین شیر خدا می آید

عزیزم حسین

شعر خود را اگراز شیرهٔ جان آوردیم
تحفه ایی هست که بهرت به زبان آوردیم

هنر از نام تو بوده است اگر در هرجا
مجلسی را به نفس در هیجان آوردیم

یاعلی

نبین از خاک بالشتی، به شب ها زیر سر دارد
و یا در پاش نعلینی پر از وصله، اگر دارد

نبین با چاه خلوت کرده و مأنوس او گشته
و همچون وسعت دریاش ، خونی در جگر دارد

در بند عشق

در بند عشق هر که شد آزاد می شود
این صیدِ عشق بر همه امداد می شود

شیرنی دم تو که جای خودش حسین
مجنونِ چای تلخ تو فرهاد می شود

دکمه بازگشت به بالا