آسمان زندان

دهمین اختر امامت و دین
بیست سال از مدینه دور افتاد
گاه گاهی فقط دل شیعه
بهر تبعید او به شور افتاد

کهنه پیرهن

این نیزه در نیامده آن نیزه میرود

داد از فلک که داد تورا در مى‌آورد

مثل دو تکه چوب لبت را به هم نزن
الآن برات آب پیمبر مى‌آورد

گریه لازم هستیم

صد شکر که از راه محرم آمد
از هر سر کوچه نوحه و دم آمد
هر کس که رسیده زیر پرچم آمد
لاتی وسط دسته ی ماتم آمد.

ای سربریده

گفته بگویم مادرم, قابل ندارد

نذر شما بال و پرم, قابل ندارد

میخواستم اینکه شبیه تو بمیرم

ای سربریده, این سرم قابل ندارد

حامد جولازاده

شعر شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

نامه ای را که نوشتم جگرم را سوزاند….
دست من بشکند این بال و پرم راسوزاند

یک نفر نیست که در کوفه پناهم بدهد…
غیر از این توئه کسی نیست که راهم بدهد

عجم زاده

ما نوکرت هستیم دیارت,قرن ماست..
ما بلبل صحنیم که بامت چمن ماست
هرشب؛ همه محتاجِ همین در زدن هستیم
سینه زدنِ ما همه اش در زدنِ ماست

مناجات و روضه امام حسین(ع)

تا که از جانب تو لن آمد
چقدر خیر سوی من آمد
یاده کرببلایت افتادم…
تا که حرف از خود وطن آمد

شعر روضه حضرت زهرا(س)

بعد سه ماه؛ به من ی خورده رو کن
بلند شو و خونه مونو جارو کن..
مثل قدیما تو چشام زل بزن..
تو رو خدا از شوهرت دل نکن

معراج

گوشه نشینی اوج معراج است گاهی

ما عاشقان در انزوا باشیم بهتر..

مثل وهب که با زنش آمد کنارت

ماهِ عسل کرببلا باشیم بهتر

حامد جولازاده

دکمه بازگشت به بالا