جانم حسن(ع)

خبری نیست اگر مُعجزه‌ای برپا شد
خبری نیست اگر سینه‌یِ دریا وا شد
خبری نیست که دریا صدفِ موسیٰ شد
خبر این است که گفتند علی بابا شد

یا امام حسن(ع)

خدا پرده را تا ثُریا گشود
و راهی برای تماشا گشود

خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما
سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود

جلوه

عرش از نورِ خدا غرقِ طَلاطُم شُده بود
بَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود

باز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود
وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود

اُمِ اَبیها

عرش از نورِ خدا غرقِ تَلاطُم شُده بود
بَسکه می ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود
باز هنگامه یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود
وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود

شاخه‌ی نبات

ایلیائیم از دهات شما
از تبارِ ترنُمات شما

آسمانها همیشه گُم بودند
پایِ هر سبزه‌ی حیات شما

یا داعی الله

بیشتر از بیشتر از بیشتر
میشود از عشق دلم ریشتر

من که اویسم ز قَرَن آمدم
وقت ندارم به خدا بیشتر

خراب سبوییم

ساقی بیا که مشکلم آسان نمی‌شود
جامی بریز باده که پنهان نمی‌شود

طوفانی‌ام , رسیده‌ام از خُم سبو کشم
با این یکی دو جام که طوفان نمی‌شود

نوه‌یِ ارشدِ مولا

دیشب از عشق چشمِ من تر بود
عاشقی حرفِ ما و دلبر بود

دلِ گُم گشته‌ام مرا می‌بُرد
دلم از کودکی کبوتر بود

یا علی اکبر(ع)

باید شنید از دو لبت یا حسین را
باید که دید رویِ تو را با حسین را

از آن شبی که خنده زدی در میانِ مَهد
هرشب علی علی شده لالا , حسین را

مردِ دعا

سویِ مجنون برسانید که لیلایی هست
ما شنیدیم در این شهر که آقایی هست
دورِ این خانه شلوغ است اگر جایی هست
دردمندیم و دلی خوش که مداوایی هست

حسین جان

ای قبله‌یِ عوالمِ بالا حسین جان
ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا , یاحسین جان
ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان

به یادِ داغِ مدینه

انیسِ این شب ممتد چهارده سالم
شب است و گریه به حالم کند سیه چالم

اگرچه رفته زِ دستم حسابِ این شبها
نرفته از نظرم خاطراتِ اطفالم

دکمه بازگشت به بالا