ای قبلهیِ عوالمِ بالا حسین جان
ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا , یاحسین جان
ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان
یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان
ای قبلهیِ عوالمِ بالا حسین جان
ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا , یاحسین جان
ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان
یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان
اَبرَم و بارِشِ بی پروایَم
موجم و همسفرِ دریایم
مثل خورشیدِ کویری خشکم
مثل مهتابِ شبِ صحرایم
بر روی تخته پاره تنت گیر کرده بود
انگار لنگه در , دو سه تا میخِ تیز داشت
زنجیر را کشید کمی از تو شد جدا
این استخوانِ پا چقَدَر خُردِ ریز داشت
تو رویِ در شکسته و مادر به پشتِ در…
تشییع تو به خانهی زهرا گریز داشت
حسن لطفی
لحظهها لحظههای آخر بود
آخرین نالههای خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیدهای تَر بود
چقدر سینهاش مکدر بود
کیست که در مدحش از , شعر کمر بشکند
کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند
کیست که بازار او بزم شکر بشکند
لحظهی تحویل اوست دور قمر بشکند
هیج تعجب مکن کعبه اگر بشکند
آمده خاک نجف قیمتِ زر بشکند
باز شبیه شبِ بارانیام
زادهی دریایم و طوفانیام
مثلِ اویس از قَرَن آوارهام
در پِیِ یارانِ خراسانیام
دوباره سَرَم در هوایِ شماست
تمامِ دلم سر سرایِ شماست
به سویِ خدا رفتم و دیدهام
فقط ردِ پا ردِ پایِ شماست
مَلیکهای ملکوتی سَریر میآید
الٰههای به نقابی حریر میآید
زِ عرش بس که فرشته به فرش میبارد
صدایِ هِلهله از چرخِ پیر میآید
روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته
باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته
وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند
وای بر دل زندگیام جمله یکجا سوخته
گوش کن نعرهی طوفانِ نجف یازهراست
گوش کن شُرشُرِ باران نجف یازهراست
فاطمه نَفسِ علی و نَفَسَش فاطمه است
جانِ زهراست علی جانِ نجف یازهراست
با چشمهای نیمه بازت گاه گاهی
چشمان خیس و خستهام را کن نگاهی
وقتی تنورِ خانه روشن شد برایت
گفتم خدا را شُکر کمکم رو براهی
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید
زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید