بقیع ویران شد

 

دوباره کینه ی اهل مدینه طوفان شد

دوباره مادر ما فاطمه پریشان شد

بنای اهل مدینه عذاب زهرا بود

بنای فاطمیّون در بقیع ویران شد

شقُّ القمر

عاشقان شقُّ القمر شد ماه رحمت شددونیم

آسمان شد در حریم آسمانیها مـُقیم

شد مشام جان عشّاق علی پر از شمیم

می تپد با این دعای ناب قلب هرندیم

صفای خانه

مادر صفای خانه و آرام دختر است

آن هم کسی که مادر زهرای اطهر است

اشک عزای غصّه ی حامیِّ دین حق

پیدا به روی چشمه ی چشم پیمبر است

همدم

دیگر در این خانه برایم همدمی نیست

بی مادریِّ فاطمه داغ کمی نیست

بعد از تو این خانه گرفته رنگ ماتم

بالاتر از بغض گل یاسم غمی نیست

سفره ی افطار

 

سفره ی افطار خود را پهن کردی درکجا ؟!

سامرا یا   طوسیا   کنج بقیع   یا کربلا؟!

لقمه ی نانی بگیر و عاشقت را سیرکن

جان من آقا فدای لقمه ای نان شما

أبکی

 

با یاد روز حادثه ها گریه می کنم

از خوف خشم و قهر خدا گریه می کنم

با یاد ساعتی که شود روح از بدن

با امر عرش عشق جدا گریه می کنم

حسینیّون

 

من از حسینم و تو با حسینیّونهمراه

تو را به شاه کرم رد مکن مرا الله

به لعل تشنه ی ارباب و اصغر بی تاب

مرا ببخش  و مران لحظه ای ازاین درگاه

یاد رباب و قحطی

 

این روزها که تشنه لبم مثل دلبرم

یاد رباب و قحطیُّ و لبهای اصغرم

سوز عجیب تشنگی ُّو هُرم آفتاب

گهواره و تلذ ّیُّ و شش ماهه ی حرم

مهمان خوان یوسف زهرا

 

مهمان شدن به خوان شما مزّه می دهد

افطار و لقمه نان شما مزّه می دهد

در هر سحر دعای فرج برلبم نشست

این العجل به جان شما مزّه می دهد

نیایش

 

سفره ای بنداز و من را هم کنارش جابده

یا کریم  ابن ُ الکریم روزیِّسائل را بده

لقمه ی نانی بگیر و پر کن این دستفقیر

با نگاهی پاسخ این سینه ی شیدا بده

سفره ی افطار

 

نان و پنیر سفره ی افطارم از شما

آه و نگاه و ضرب دل زارم از شما

آهنگ قلب بی رمق و هِــق هق گلو

العفو و آه و چشم گهربارم از شما

روسیاه آمدم امّا

با نگاه تو شدم عاشق ارباب کریم

به حسینت قسم این گمشده دریاب کریم

روسیاه آمدم امّا تکیه گاهم شاهاست

آمدم با سر خونین سوی محراب کریم

دکمه بازگشت به بالا