یا زهرا(س)

می آید استجابت اگر پیشواز تو
فخر خداست محفل راز و نیاز تو

محراب خانه نورُ علی نور می‌شود
از جانماز و وصله ی چادر نماز تو

در احتجاب ترین نور جاودان

قسم به ماه به خورشید آسمانی تو
در احتجاب ترین نور جاودانی تو

کدام واژه به توصیف تو سزاوار است
فراتر از سخنی ؛ اوج هر بیانی تو

گدای کریمه شدن افتخار است

در این روزگاری که دل بیقرار است
گدای کریمه شدن افتخار است

ثواب زیارت برایم نوشتند
خودم نه، دلم سوی تو رهسپار است

آقای من

جان می‌دهم فقط و فقط پای سامرا
زاده شدم به شوق تمنای سامرا

دیگر نیازمند کسی نیستم که من
هستم گدای دست تو آقای سامرا

بدنت روی خاک صحرا بود

بدنت روی خاک صحرا بود
دور تا دور تو پر از نامرد
نه فقط شمر هرکس آنجا بود
از سر حرص زخمی ات میکرد

قیام سرخ تو یک پرده از قیامت بود

برای سوگ تو باید زبان دیگر داشت
نگاه روشنی از آسمان فراتر داشت

شهادت تو حماسه‌است با شکوه و عیان
حماسه‌ای که هزاران پیام در بر داشت

سالار زینب(س)

میروی پشت سرت این دل من جا مانده
قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده

بس‌که سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟
همه دشت به من گرم تماشا مانده

یا زینب(س)

شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است
آبرو دار حقیقی در دو دنیا زینب است

راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست
افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است

آفتاب علی الدوام حسن

آفتاب علی الدوام حسن
سحر مسجد‌الحرام حسن
ماه زیبای پشت بام حسن
حسنی زاده‌ای به نام حسن

یا عبدالله ابن الحسن(ع)

وقتی که از حال عمویش با خبر شد
غیرت وجودش را گرفت و شعله ور شد

از دست‌های عمه دست خود کشید و
فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد

همه شادند دخترت گریان

همه شادند دخترت گریان
همه خوابند دخترت بیدار
خیلی امروز مردم این شهر
دادنم با نگاهشان آزار

آه

قسم به ساحت ذکر شریف”هو” بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا

“عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد”
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا

دکمه بازگشت به بالا