ای ز روی تو روی حق پیدا
آفتاب قدیمی دنیا
ای که دریاست پیش توقطره
ای نمی از کرامتت دریا
ای ز روی تو روی حق پیدا
آفتاب قدیمی دنیا
ای که دریاست پیش توقطره
ای نمی از کرامتت دریا
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
ناجوانمرداناز اینجا صحن را برداشتند
کاش میگفتند گنبد را چرا برداشتند
زائریآمدکنار قبر آقایش نشست
با کتکاو را ز قبر مجتبی برداشتند
دردم این استعمو نیز در این قافله نیست
مثل من پایکسی پر شده از آبله نیست
گفتم از منبرنی آیه توحید نخوان
سنگ ها منتظرو خواندن تو بی صله نیست
هرزمان افطار خود با آب که وا می کنم
دیده هایم رافقط از اشک دریا می کنم
علت بیچاره گی ام راخودم فهمیده ام
کم سحرها باخدای خویش نجوا می کنم
رو ندارمکه به این خانه بیارند مرا
بامناجاتمگر که بکشانند مرا
یازده ماهفراری شدنم می ارزید
تا در اینماه سرسفره نشانند مرا
عجبشبی ست که یک ماه منظر آوردند
برایهاشمیان باز مادر آور دند
زبسحسین دلش تنگ روی مادر بود
شبیهمادرش اینبار دختر آوردند
بهانهشدکه دوباره گدای تو بشویم
خداکندکه همیشه برای تو بشویم
تمامهستی خود را دهیم جادارد
کهزائر حرم باصفای تو بشویم
بهانه شدکه دوباره گدای تو بشویم
خداکند که همیشه برای تو بشویم
تمام هستی خود را دهیم جادارد
که زائر حرم باصفای تو بشویم
نوری بهنسل ساقی کوثر اضافه شد
ماهی بهروی دامن مادر اضافه شد
مولودیآمدونمک نان خلق شد
بررزقسفره ها دوبرابر اضافه شد
صفای زندگیم آیه های قرآنت
بیا به مابرکت ده به برکت نانت
تویی که کعبه به دور سرتو می گردد
رسول آینه ها هستی ام به قربانت
با ذکر یاد و نام علی مست میشوم
هر لحظه با کلام علی مست میشوم
دانه ز دست هر کس و ناکس نمیخورم
چون که به روی بام علی مست میشوم