هنگام رفتن تو چه لشگر شلوغ شد
شایدبرای غارت پیکر شلوغ شد
گلسر نیست ولی موی سرم هست هنوز
تن من آب شد اما اثرم هست هنوز
تا ملائک همگی دور علی چرخیدند
حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند
حاجیانی که همگی منتظر حق بودند
در بر احمد مختار علی را دیدند
ای ز روی تو روی حق پیدا
آفتاب قدیمی دنیا
ای که دریاست پیش توقطره
ای نمی از کرامتت دریا
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
ناجوانمرداناز اینجا صحن را برداشتند
کاش میگفتند گنبد را چرا برداشتند
زائریآمدکنار قبر آقایش نشست
با کتکاو را ز قبر مجتبی برداشتند
دردم این استعمو نیز در این قافله نیست
مثل من پایکسی پر شده از آبله نیست
گفتم از منبرنی آیه توحید نخوان
سنگ ها منتظرو خواندن تو بی صله نیست
هرزمان افطار خود با آب که وا می کنم
دیده هایم رافقط از اشک دریا می کنم
علت بیچاره گی ام راخودم فهمیده ام
کم سحرها باخدای خویش نجوا می کنم
رو ندارمکه به این خانه بیارند مرا
بامناجاتمگر که بکشانند مرا
یازده ماهفراری شدنم می ارزید
تا در اینماه سرسفره نشانند مرا
عجبشبی ست که یک ماه منظر آوردند
برایهاشمیان باز مادر آور دند
زبسحسین دلش تنگ روی مادر بود
شبیهمادرش اینبار دختر آوردند
بهانهشدکه دوباره گدای تو بشویم
خداکندکه همیشه برای تو بشویم
تمامهستی خود را دهیم جادارد
کهزائر حرم باصفای تو بشویم
بهانه شدکه دوباره گدای تو بشویم
خداکند که همیشه برای تو بشویم
تمام هستی خود را دهیم جادارد
که زائر حرم باصفای تو بشویم