گلویم زخم شد بابا تو را از بس صدا کردم
اگر چه لِه شدم اما نمازم را ادا کردم
به تو گفتم که میخواهم شبیه مادرت باشم
از این رو پهلویم را با کتک ها آشنا کردم
گلویم زخم شد بابا تو را از بس صدا کردم
اگر چه لِه شدم اما نمازم را ادا کردم
به تو گفتم که میخواهم شبیه مادرت باشم
از این رو پهلویم را با کتک ها آشنا کردم
درد دارم ای پدر در قسمت پا بیشتر
چون اثر کرده به پایم خار صحرا بیشتر
گرچه گل انداخته رویم ز سیلی ها ولی
بر تنم انداخته شلاق ها جا بیشتر
… و بازهم گذرش سوی قتلگاه افتاد
کنار نعش پدر اشک او به راه افتاد
سه ساله ای که تمام تنش کبود شده
دوباره روی تنش یک رد سیاه افتاد
زینب بساط کاخ ستم رابه هم زده
زینب بروی قله عصمت علم زده
مثل حسین فاطمه محبوب قلب هاست
زینب درون سینه ماهم حرم زده
روز نخست نام تورا تا گذاشتند
عشق تو را به سینه ما هاگذاشتند
نام تو که بروی لب عرشیان نشست
آنجا بنای دیده دریا گذاشتند
این بار هم به سینه زنت آبرو بده
با اشک روضه قلب مرا شستشو بده
مگذار دست من بشود هر کجا دراز
آقا خودت به دست گدایت سبو بده
مهدی نظری
اینان که حرف بیعت با یار میزنند
آخر میان کوچه مرا دار میزنند
اینجا میا که مردم مهمان نوازشان
طفل تو را به لحظه دیدار میزنند
نگاه چشم ترم کل صحنه هارا دید
در این میان فقط از دست زجر می ترسید
اگرچه سینه ام از هُرم زهر می سوزد
ولی وجود من از داغ کربلا خشکید
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همانکه ناله او شعله تا خدا میزد
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد