شعر مناجات با خدا

همینکه چشم گشودم دوازده شب رفت
چقدر فکر تو بودم دوازده شب رفت

شب دوازدهم آمد و دلم تنهاست
هنوز این دل دیوانه عاشق دنیاست

شعر مناجات با خدا

الهی چه می خواهی از بنده ات؟
که یک عمر بوده ست شرمنده ات

الهی شکسته پر و بال من
به هم ریخته حال و احوال من

شعر روضه حضرت رقیه(س)

گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر
گیسوان غرق خونت را… ببویم بیشتر

در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها
هر قدر از پشت سر,از روبرویم بیشتر

شعر روضه حضرت علی اصغر (ع)

دست را بر طناب میگیرد
بچه را از رباب میگیرد

دست و پا میزند علی اصغر
تیر دارد شتاب می گیرد

شعر مناجات با خدا

روزگاری ست که با تو سر دعوا دارم
که چرا دست چرا قلب چرا پا دارم؟

من که دیروز کنارت به عبادت بودم
این چه عشقی ست که امروز به دنیا دارم

شعر مناجات با امام زمان(عج)

بیا تا ته راه را با تو باشم
شب پنجم ماه را با تو باشم

جز این راه,من راه دیگر ندارم
که سر را ز سجاده ات بر ندارم

شعر ولادت حضرت امام محمد باقر (ع)

دل ها به هم لب ها به هم سرها به هم خوردند
خیل ملک از قسمت پرها به هم خوردند

بر دیدن ماهی که نور فاطمه دارد
در کهکشان انگار اخترها به هم خوردند

شعر روضه حضرت ام کلثوم (س)

هر آنکه آمده را رهگذر تصور کن
چهل نفر همه را شعله ور تصور کن

ببند چشم و ببین چکمه ای بلند شده
و بعد فاطمه را پشت در تصور کن

شعر ولادت حضرت زهرا (س)

کوثری از سوره ی طاها به دنیا آمدی
تا رسد اِنّا به اَعطینا به دنیا آمدی

تا یتیمی پدر را اندکی جبران کنی
دختری و مادر بابا به دنیا آمدی

شعر مدح حضرت زهرا(س)

آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت
زهرا همیشه داشت که چون خود مثل نداشت

از این جهت شبیه به پروردگار بود
که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت

صدا زدیم

تو صاحبش شدی و هی زمان ادامه دار شد
نیامدی و روز و شب جهان ادامه دار شد

نشست تیر پشت تیر روی پلکهایت و
درابروان نافذت کمان ادامه دار شد

تجسم

اول هرچیز را حیدر مشخص می کند
آخرش تکلیف را کوثر مشخص می کند

حیدری نیمه ابری یا حسینی شدید
پس هوای خانه را مادر مشخص می کند

دکمه بازگشت به بالا