پای درس چشم هایت

پای درس چشم هایت جان دو زانو می زند
نزد انسانیتت انسان دو زانو می زند

در مدینه خطبه می خوانی چنان ملموس که؛
«جابر» از مستیش در ایران دو زانو می زند

کمترم

مثل فعل بازدم هستم که از دم کمترم

آدمم اما به وقت درک از آدم کمترم

هیچ تاثیری ندارم در جهان کوچکم

آه از شادی که جای خود،من از غم کمترم

خمس عشر

چنین که ماه به این طفل واکنش دارد
برای جاذبه هم چهره اش کشش دارد

کمان ابرویش آرش، دو چشم،لیل عرب
که خون شیعه و خون هخامنش دارد

ابوالقربه

دوتا بازو به دنیا آمده نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم پیغامش اباالفضل است

به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته ضامن وامش اباالفضل است

صبح ازل

رسید و با حضور خویش دنیا را مزین کرد
جواب «لن ترانی» را به دنیا آمد و«لن»کرد

میان چاردیواری کعبه آمد و آن گاه؛
برای اهل معنا چارچوبش را معین کرد

یا ولی الله

باطنش هر لحظه در روی محمّد ظاهر است
در امام غایب این عصر،علمش حاضر است

مادر از نسل حسن،بابایش از نسل حسین
خلقتی اینگونه در بین خلایق نادر است

حیّ علَی الغربت علی

آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت
زهرا همیشه داشت که چون خود مَثَل نداشت

از این جهت شبیه به پروردگار بود
که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت

کریمه، عالمه،

امام کل گنبدهاست گر تَحْتُ الْحَنَک دارد
که در پشت سرش معصومه فوجی از مَلَک دارد

جهان را می کند روشن ولی با نور این گنبد
یقین دارم به نور افشانی اش خورشید شَک دارد

کریم ابن الکریم

نه فقط ثروت خود را نه،که حاتم گونه
شد کریم آن که کرم داشته خاتم گونه

شد کریم آن که به عالم اثرش را بخشید
حیدری مسلک و پیغمبر اکرم گونه

روضه ی در پرده ات

یک کم از اشک تو در میزان دریا کم نبود
پیش غم های تو غم های دو عالم غم نبود

هر که از تو مستقیماً روضه ات را می شنید
بس که درهَم می شد٬ اصلاً چند روز آدم نبود

بر دوش پدر

از دور به پابوسی سر داشت می آمد
تیری که به شکل سه تبر داشت می آمد

بر دوش پدر چون که سرش سمت حرم بود
میرفت ولیکن به نظر داشت می آمد

تحیُر داشت

سپاه پلکهایش چند لشکر را تکان می داد
علی با خطبه خوانی قلب منبر را تکان می داد
به وقت زُهد سلمان را کرم می کرد و حاتم را؛
عیار راستگویی اش اباذر را تکان می داد

دکمه بازگشت به بالا