جز زیر سر تو سایه ای نیست پدر
جز عمه، برام دایه ای نیست پدر
زخم لب تو رقیه ات را سوزاند
از آبله ها گلایه ای نیست پدر
جز زیر سر تو سایه ای نیست پدر
جز عمه، برام دایه ای نیست پدر
زخم لب تو رقیه ات را سوزاند
از آبله ها گلایه ای نیست پدر
نه قمر به طلعت روی توست
نه شبی به لختی موی توست
نه شراب ناب میکده ها
به خمار لعل سبوی توست
ما بین بچههای علی فرق نیست که
ترس یزیدیان همه “اصل ولایت” است
بر خاک میکشند تو را این حرامیان
این بیحیا شدن همهاش از لجاجت است
به هر در کوفتم, انگار راهی نیست
به غیر از بی پناهی که پناهی نیست
سکونت در جهنم کرده هر کس که
به سمت آتش عشق تو راهی نیست
به باده اشک فشاندم, شراب از آب در آمد
به آب نام تو خواندم,گلاب از آب در آمد
به لطف “حُبّ” شما در حساب دفتری ام باز
گناه کردم و دیدم ثواب از آب درآمد
تکیه و مسجد برای غم مهیا میشود
ماه تو! بتخانه هم حتی مصلی میشود
نو به بازار تو آمد, کهنه از میدان نرفت
پرچم تا خورده دارد باز هم وا میشود
افتاده, بیش از آنکه برخیزد ز جایش
محتاج دلجویی است,دلسوزی برایش
در راه افتاده امیدی دارد اما
در چاه افتاده نمی آید صدایش
#مدح_امیرالمومنین
ابر قدرت, امیرالمؤمنین است
علی شاهنشه عرش و زمین است
اگر تیغش کسی را لمس کرده
دونیمش کرده ,ضربت آهنین است
روزی برسد حال مرا نیک کنی
تکلیف مرا ز غیر تفکیک کنی
وقتش نشده به حرمت ساکن طوس
دل را به “رضا”ی خویش نزدیک کنی؟
محمد کاظمی نیا
دادند براتم که گدایی بکنم
در پیش کریم خود نمایی بکنم
بر حال دل خویش دعایی بکنم
وقتش شده تا خدا خدایی بکنم
از هجر تو روزگارِ دل جالب نیست
هر چند خرابه است, بی صاحب نیست
ما نیز ز “سادات بنی الـزهرا” ییم
آقا” صله ی رحم” مگر واجب نیست؟
محمد کاظمی نیا
دارد خدا هـــوای تو را طور دیگری
از آدمـــی سری,به خـدا طور دیگری
در بین خلق خنده نمـــی رفت از لبت
گریه کــن سحر!, به خفا طور دیگری