چرا نظر نمی کند

یار غریب من چرا ترک سفر نمی کند
این شب سخت و تیره را چرا سحر نمی کند

از آخرین نگاه او , به من گذشته سال ها
نگار من بسوی من چرا نظر نمی کند

تمثال تو

گل های بهاری همه غبطه به تو دارند
در حسرت رویت همه گل های بهارند
آرامش رخساره ی تو رشک نسیم است
گل ها به جز از روی تو آرام ندارند

شعر مناجات امام زمان(عج)

شهره ی این دل مجنون شده افسانه بیا
جای من تا به ابد گوشه ی ویرانه بیا

زهر باشد نفسی بی تو اگر ماندن من
جام غم را ز فراقت همه پیمانه بیا

شعر مناجات امام زمان(عج)

هر کسی با سر زلف تو قراری دارد
همه ایام دلش حال بهاری دارد
آن که دل کنده ز دنیا و تعلق هایش
مثل تو دلبر و دلدار و نگاری دارد

شعر روضه حضرت سیدالکریم حسنی(ع)

مسافر دیار ری , ز حلقه ی بلا منم
آن که بود زیارتش , شبیه کربلا منم

من از تبار عترتم , ز خاندان عصمتم
کشته ی جام محنتم , همسفر بلا منم

شعر مناجات با امام زمان(عج)

دارم امید پای قدوم تو جان دهم
بهر تو یار عاشقی ام را نشان دهم

سودی نشد از آن همه دلدادگی به غیر
دیگر در این زمینه نخواهم زیان دهم

شعر مدح حضرت امیر المومنین علی(ع)

ای کرامت جرعه نوش هل اتایت یا علی
ای جوانمردی رهین لا فتایت یا علی

شرح احسانت به مسکین و یتیم و بر اسیر
قدسیان را کرده مات هل اتایت یا علی

شعر مناجات با امام زمان(ع)

من از دنیا به جز عشقت متاعی را نمی خواهم
من از گل ها به جز عشق گل زهرا نمی خواهم

هوای دیدن کوه و در و دریا ندارم من
به دریای غمت غرقم دگر دریا نمی خواهم

دکمه بازگشت به بالا