از اهل منبر این روایت را شنیدم
در روضه ی غربت به این مطلب رسیدم
و حاصل کل خدائی خداوند
دو مصرع شعر خدا در اولین بند
از اهل منبر این روایت را شنیدم
در روضه ی غربت به این مطلب رسیدم
و حاصل کل خدائی خداوند
دو مصرع شعر خدا در اولین بند
گلدسته دارد پس نگو گنبد ندارد
اینجا حرم دارد نگو مرقد ندارد
از عرش زائر دارد اینجا پس نگوئید
که زائر در حال رفت آمد ندارد
با خودم خمره ای از عشق و شراب آوردم
سوختم ساختم و حال خراب آوردم
نامه دادی که بیا منتظرت می مانم
ریختم اشک فراوان و جواب آوردم
بردی از این دل با نگاهت تاب را هم
تاب از دلم,از چشم مستم خواب را هم
از بسکه تو ممسوس در ذات خدائی
دیوانه ی خود کرده ای محراب را هم
سخت بی معناست,بی معنا عبادت بی علی
پس نصیب کس نمی گردد شهادت بی علی
فرق چندانی ندارد در قباحت با زنا
هر که میخواند نمازی با جماعت بی علی
به حیرت می کشاند صحبت از نامش سخن را هم
گرفتار خودش کرده است لطفش مثل من را هم
وضو که جای خود دارد برای بردن نامش
هزاران بار شستم با گلاب امشب دهن را هم
چه گام استواری در دفاع از اصل دین داری
به راهی که در آن هستی بدون شک یقین داری
تو هم ام الادب هستی و هم ام البنین هستی
ارادت های دیرین بر امیرالمومنین داری
درجواب التماس دخترت مادر بمان
من قسم دادم تو را جان علی دیگر بمان
بیشتر در خانه پیش کودکان خسته باش
گوشه ی این بیت الاحزان مادرم کمتر بمان
با وجودی که یقینأ ما بدهکار توایم
مانده ام دیگر چرا دائم طلبکار توایم
نه نشد باشیم ما زینت برای اهلبیت
شرمسارم اکثر اوقات را عار توایم
آشکارا مست او بودیم و پنهان نیزهم
طعنه ها خوردیم ما از این و از آن نیزهم
خلوت خود را نکردم با کمی جلوت عوض
دارد این آرامش عشاق طوفان نیزهم
یا قادر و یا قاهر و یا من هو الهو
دیگر رسیده صبر صدیقه به یک مو
شب ها فقط ذکرش شده عجل وفاتی
این روزها که درد بسته خنجر از رو
چشم ما تنها فقط باشد به دستان کریم
لب نباید زد در این عالم به جز نان کریم
پس حسن آمد که ما را سائل این در کند
بیشتر از انتظار ماست,احسان کریم