بغض سربسته ,کلام پدران شهداست…
شهر, مدیون تمام پدران شهداست…
هرکجا,حرف دلی سوخته باشد,به یقین
قرعه ی فال, به نام پدران شهداست…
بغض سربسته ,کلام پدران شهداست…
شهر, مدیون تمام پدران شهداست…
هرکجا,حرف دلی سوخته باشد,به یقین
قرعه ی فال, به نام پدران شهداست…
جز فراق تو مرا هیچ غمی پیر نکرد
داغ تو کشت مرا کشت,زمین گیر نکرد
جنگ هرلحظه ازین باغ گلی چید,حسین
خون تو دشمن بی عاطفه را سیر نکرد
ای مسیحا دم رسول الله
چون علی مرهم رسول الله
سپر محکم رسول الله
عزّت پرچم رسول الله
آدمی بندگی اش هست قشنگ
بنده شرمندگی اش هست قشنگ
هرکس از مرگ ندارد پروا
چه قدر زندگی اش هست قشنگ
بی قرارم…این دل شیدا نجاتم می دهد
گریه هایم در دل شبها نجاتم می دهد
درد عشق از اولش هم سهم این بیچاره بود
یار می خواهد مرا؟ آیا نجاتم می دهد؟
خانه ای در پس این قافله تنها داری
هیچ کس با غم شهر تو ندارد کاری
بی شک این بغض نفس گیر , مداوا نشده
نیست در پوچی انصاف همه انکاری
دم از پرواز زد شعرو همه بال و پرم زخمیست
دم از آتش زدو دیدم,همه خاکسترم زخمیست
سعادت جز نوشتن را , ندارد شاعری تنها
غروب جمعه ها دیدم , دعای مادرم زخمیست
رو لباى ما یتیما بعد از این
حتّى یه ثانیه لبخند نمیاد
کاش میشد خون ماهارَم بریزن
حالا که خون سرش بند نمیاد
قرآنِ زینب سوره ات کوتاه تر شد
بابا چرا افطارت امشب مختصر شد
نان و نمک خوردی به زخم من نمک خورد
دختر شدن خیلی برایم درد سر شد
من نه ازدوست,نه اغیارخودم میترسم
دم آئینه زدیدارخودم میترسم
بس که رنجیده ام ازتکیه ی برغیرخدا
دیگرازتکیه به دیوارخودم میترسم
من عبد روسیاهم دست مرا بگیرید
شرمنده از گناهم دست مرا بگیرید
از بس که دور گشتم از خانه ی حبیبم
گم گشته است راهم دست مرا بگیرید
ای آنکه گشودی به رویم باز دری را
خرج منِ آلوده نمودی نظری را
شرمنده تر از نوبت قبل آمدم ای وای
دیدی ز من آیا تو گرفتارتری را