خورشید پشت ابر

یارم به جلوه آمد و ما را به ناز کُشت

با خنده زنده کرد و به یک غمزه بازکُشت

خورشید پشت ابر شد و غایب از نظر

ما را فراق یکّه سوار حجاز کُشت

ای خسرو خوبان

بیمار دو چشم تو به دنبال دوا نیست

غیر از تو کسی یار دل خسته ما نیست

ما را که به جز یار نداریم اگر که

از درگه دلدار برانند روا نیست

ای در هوای پاک

ای در هوای پاک نگاهتسلامها

نامت نداشت سابقه ایبین نامها

ماهی قلب کوچک ما راگرفته ای

در موج دست آبی خود صبحو شامها

حسن می شدیم

اگر یکتبسم, حسن می شدیم

 مریدخصال حسن می شدیم

 دلروشنش را ورق می زدیم

 وبا نور او هم سخن می شدیم

اسیر سفره افطار

وقتی اسیر سفره افطار  می شوم

غافل زطعم جلوه دلدار می شوم

بعد از اذان مغرب و یک روز روزه دار

پر تا گلو شبیه یک انبار میشوم

آقا اجازه

 

آقا اجازه , دل زده ام از تمامشهر

 بی تودلم گرفته از این ازدحام شهر

 آقااجازه , دست خودم نیست خسته ام

 دردرس عشق من صف آ خر نشسته ام

خروج ارباب بی کفن از وطن…

گل باغ جنان بودیم و رفتیم

پیمبر را نشان بودیم و رفتیم

مدینه ای تمام خاطراتم!

(اگر بار گران بودیم و رفتیم)

قاری مقیم سیه چال

ای قاری مقیم سیه چال, ای غریب

وی هم صدای قاری گودال, ای غریب 

قرآن بخوان که صوتِ رسایت حسینی است

ای قاریشکسته پر و بال, ای غریب 

هنوز دربه درم

 چقدر دربه درم بشنومصدایت را

اذان به وقت تماشایچشم هایت را 

بگو که شاعرت از توچگونه ننویسد؟

که بین هر غزلی دیدهرد پایت را 

عشق امیرالمونین

 

دائم به سرم فکر علی نیست که هست”

هرشب به لبم ذکر علی نیست که هست” 

دیگر  چه  سعادتی بود  بهتر  از این

در سینه ی من مهر علی نیست که هست”

مهاجر

 

 

آینه ی لطف و مهر

 

بازقلم در عطش کوثراست

تشنه یتوصیف یل خیبر است

آنکهچکیدست ز دریای عشق

نامگرفته ست ز اعلای عشق

حرف دل است

 

            حرف دل است آمده و رد نمی شود             

او بوده است پس علی آمد نمی شود

          کعبه مکان جلوه ی او باشد و زمان           

هرگز به روح جاری او سد نمی شود

دکمه بازگشت به بالا