غریب و بی کس

آقا سفیر تو ز غمت داد می زند

از اوج غصه تکیه به دیوار می زند

مسلم غریب و بی کس و یاور به کوچه ها

سنگ تورا به سینه غمخوار می زند

عقلیه العرب

نزدیک بود چادر خاکی به پا کند

شوری که باز در همه عالم صدا کند

چیزی نمانده بود ستون های قصر را

با خطبه های گرم خودش جا به جا کند

وصف ذات

در وصف ذات, صحبت ما احتیاج نیست  

  زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست

باید به بال رفت و درآورد گیوه را

در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست

طلوع

کی قصد شروع می کنی آقاجان

درکعبه رکوع می کنی آقاجان

دنیاشب تاریک ستم ها شده است

این جمعه طلوع می کنی آقاجان

مریم حقیقت

 

آنقدر گویمت انیسم فقط رضاست

ای سر همیشه خاک سر کوی یار باش
هرگز زجا ملرز و به آن استوار باش

آنقدر گویمت که انیست فقط رضاست
پس تا ابد به صحن و سرایش غبار باش

نامه ای به امام رضا(ع)

سکوت و سردی شب ناتمام, همسایه! 

و چاره چیست؟ دوباره سلام,همسایه!  

خدا کند که بماند صفای سایه تو

همیشه بر سرمان مستدام همسایه!

هوالهو

باید همه به سمت شما رو بیاورند

دلها به لب ذکر هوالهو بیاورند

باید که جن و انس تمام ملائکه

ایمان به دست ضامن آهو بیاورند

در قم که آمدم دل سنگم جلا گرفت

در قم که آمدم دل سنگم جلا گرفت

مثل کبوتری به حریم تو جا گرفت

گرد و غبار دور و بر صحن این حرم

گرد و غباری از دل آیینه ها گرفت

خاتون شهر آینه هایی

خاتون شهر آینه هایی بزرگوار

زهرای شهر یثرب مایی بزرگوار

 چشمم لک ندیده دمی سایه ی تو را

ناموس بارگاه خدایی بزرگوار

وقتی یک عمر بجز ناله و چشم تر نیست

وقتی یک عمر بجز ناله و چشم تر نیست
هیچ چیزی که از این زهر جفا بهتر نیست
چقدر خدمتِ بر مردمان شهرش کرد
جواب زحمت او ناسزا به مادر نیست

اکسیژن

از درد به فریاد برس اکسیژن!

خسته ست از این کنج قفس,اکسیژن!

سهمیه ی جنگ و جبهه ی او این است:

سرفه,سرفه,نفس,نفس…اکسیژن!

 یحیی نژاد سلامتی

 

به اتاقی جدا تو را بردند

به اتاقی جدا تو را بردند

گرچه بیماری تو مسری نیست

چهره ات کاملا عوض شده است

گل رویت دگر بهاری نیست 

دکمه بازگشت به بالا