شده این جمله جوابِ چه خبر کرب و بلا ؟!
“صاحب کرب و بلا آمده در کرب و بلا”
از مدینه سفر عشق , شد آغاز … ولی
آمده حکم , که پایان سفر کرب و بلا
ای “با وفا رفیق !” , منم “بی وفا رفیق”
اصلا غریبه نیستم ای “آشنا رفیق !!”
یا “اَیُّهَالرَّفیق” , منم “لا رَفیقَ لَه”
یک لحظه هم بکن به دلم اعتنا … رفیق !!
عشق یعنی روضه های بی تَکَلّف بی ریا
کوله بار مشکلات و بیرق مشکل گشا
عشق یعنی قوریِ دَم کرده با ذکر “حسین”
چاییِ خوش رنگ , زیر مشکیِ بزم عزا
از عرش , سوز ناله ی جانکاه می رسد
دارد صدای زمزمه ی ماه می رسد
لب های قدسیان به دمت گرم می شود
“باز این چه شورش استِ” تو از راه می رسد
خوب جایی آمدم هر روز , جا انداختم
پشت در , خود را شبیه یک گدا انداختم
من به دست خوب آقایی همیشه رو زدم
خوب کردم که خودم را زیر پا انداختم
دوباره مطلع اشعار من “علی جان” است
چکیده ی من و طومار من “علی جان” است
به دانه دانه ی تسبیح کربلا سوگند
که بهترین گلِ اذکار من “علی جان” است
چشامو می بندم سفر می کنم
میرم اونجا که آرزومه برم
چشامو که وا میکنم روبروم
نمی بینم اصلا چیزی جز حرم
کاش می شد باز برگردی به شهر مادرت
تا که راحت جان دهد این کفتر نامه برت
من نوشتم که بیا … ای کاش دستم می شِکست
کاش می شد پیکِ من هرگز نیاید محضرت
ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است !!!
روضه نمی خواهی !! مزارت روضه خوان است
گلدسته ات سنگی ست , روی تربت تو
گنبد نداری … گنبد تو آسمان است
خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر
من بی نواتر از همه ام , “بی نوا” بخر
چانه نمی زنم بخدا حرف , حرفِ توست
بی ارزشم اگر چه … مرا بی بها بخر
تو جوادی , همه ی خلق گدایان تواند
بسکه آوازه ی تو در همه جا پیچیده
پر شده کیسه ی ما قبلِ گدایی کردن
گوشهای تو تقاضای گدا نشنیده
قصه ی نوکری ام را همه جا بنویسید
و برای منِ مسکوت , صدا بنویسید
حسرتی که به دلم مانده , خودش دیوانی ست
مو به مو خط به خطش را … همه را بنویسید