پلک سقا

این چه ماهی ست زِ خون صورت او پوشیدَه ست؟
این چه نخلی ست به صحرای عطش خشکیدَه ست؟

این چه سروی ست تبر خورده, شکسته ساقه ش؟
این چه یاسی ست که عطرش همه جا پیچیدَه ست؟

چشمان ترم

مادرت آمده بالای سرم گریه کند
به پذیرایی چشمان ترم گریه کند

مادرم ام بنین کرب و بلا نیست ولی
شکر حق مادر تو هست برم گریه کند

جذر و مد

بر کینه های کهنه ز حیدر اضافه شد
به بغض ها ز فاتح خیبر اضافه شد

تا گفت علی؛ منم نوه ی مرتضی علی
دیدم که چله چله به لشکر اضافه شد

عصای پیری

وقتی که پیکر پسرم تکه تکه شد
آهی کشیدم و جگرم تکه تکه شد

تاریکی آسمان امید مرا گرفت
تنها ستاره ی سحرم تکه تکه شد

سیب سرخ

خون می کنی تو بر جگرم, دست و پا مزن
آرام تر, علی, پسرم, دست و پا مزن

اینها تو را به تیر سه پر آب داده اند
پیش نگاه اهل حرم, دست و پا مزن

بدن پرپر تو

بر زمین جز بدن پرپر تو نیست علی
گوشه ای جمع چرا پیکر تو نیست علی

نفس آهسته بکش, دور و برت لاله نکار
غیر خونابه که در حنجر تو نیست علی

حسینیه

وقتش شده که جامه ی دل را رفو کنم
فکری برای این دل بی آبرو کنم

قبل از قدم گذاشتنم در حسینیه
باید به اشک دیده دوباره وضو کنم

بوی گلاب می رسد

روی زمین ز بس که شده جا به جا تنت
پاشیده شد به وسعت کرب و بلا تنت

بوی گلاب می رسد اما تو نیستی
پرپر شده عزیز دل من, کجا تنت؟

گوشواره ام چه شده

سرت به دامن این شاهزاده افتاده
به دست پیر خرابات باده افتاده

کنون که نوبت من شد پدر, دو دستانم
کنار راس تو بی استفاده افتاده

شکست حرمت من

بابا شکست حرمت من, در سه سالگی
از حد گذشت غربت من, در سه سالگی

پیری من برای همه آشکار شد
دیدی خمید قامت من در سه سالگی؟

هنگام روضه

دلیل داشت تب و تاب و بیقراری ما
محرم آمد و شد وقت سوگواری ما

برای آخرت ما خدا نگه دارد
در این لباس عزا عکس یادگاری ما

عرض ارادت

ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم
دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم

پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین
به غلامی در خانه ات عادت کردیم

دکمه بازگشت به بالا