امام سامرا

تا ده شمردیم و خدا آورد نور دیگری
مستیم هر بار از خمی، این بار جور دیگری

این نور هربار آمده یک سال برْکت کِشته‌ایم
این روزها از کوی ما دارد عبور دیگری

سنگ محک

سر داده اند پای علی سر شناس ها
چشمان اوست معدن گوهرشناس ها

شاگرد ” ضربة علیٍ یومُ خندق” اند
شمشیر می زنند اگر سرشناس ها

یاد صفین

می رسد لحظه رها شدنت

می رسد لحظه مصاف به تو

ای کلام تو ذوالفقار علی

که رسیده ست بی غلاف به تو

هاي و هويم حسين

غم کهنه ی در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است

اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است

دکمه بازگشت به بالا