نامت مسبب جلوات جنون شود

 نامت مسبب جلوات جنون شود

ختم به انقلاب و گهی هم سکون شود.

گاه هجوم حادثه چون کوه محکمم

وقتی که دست حیدری تو ستون شود

نوشتن از غم تو ذکر این قلم شده است

نوشتن از غم تو ذکر این قلم شده است
چقدر فکر من این روزها حرم شده است
پیاده , رو به حرم… کاش روزیم بشود
تمام دلخوشیم کوله پشتیم شده است

ای شیعیان ماییم انوار هدایت

ای شیعیان ماییم انوار هدایت
ماییم خورشید سماوات ولایت

ما نور چشم کائنات و ممکناتیم
مائیم اعلی علت ایجاد خلقت

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست
خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست

تو دعامان می کنی,ما بی محلی می کنیم
هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست

ای غبار حرمت تاج سر نوکرها

ای غبار حرمت تاج سر نوکرها
نوکری ات شده تنها هنر نوکرها

” با بی انت و امی یا اباعبدالله”
به فدایت همه مادر پدر نوکرها

کوکب دردانه عصمت نگین اش زینب است

کوکب دردانه عصمت نگین اش زینب است
آیه ایاک نعبد , نستعین اش زینب است

رتبه ممسوسه فی ذات در تسخیر اوست
جلوه مستغرق رب, دستچین اش زینب است

دیر آمدی اجل دلم از غصه آب شد

دیر آمدی اجل دلم از غصه آب شد
کوهی زغم بروی سر من خراب شد

دنیا نساخت با من دلخسته,سوختم
قلبم ز خاطرات جوانی کباب شد

کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم تر

کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم تر

مانده ام گویم امان از کوفیان یا شامیان

رفتن و ماندن به یک اندازه داغم می کند

مانده ام گویم بران ای ساربان یا که مران

شبی که ریخت خدا در سبوی جانم می

شبی که ریخت خدا در سبوی جانم می
چو تاک رفت به اعماق استخوانم می

علی‌ الصّباح قیامت کسی است ساقی من
که می‌دهد به من و جمع دوستانم می

دوباره آمده ام, پس کسی صدا کرده

دوباره آمده ام, پس کسی صدا کرده
میان این همه مردم مرا سوا کرده

دعای خیر کسی پشت سینه زن ها هست
چقدر فاطمه در حق ما دعا کرده

راز شهادت طالعِ اقبالِ آن ها بود

راز شهادت طالعِ اقبالِ آن ها بود
عرشِ الهی گرم استقبالِ آن ها بود

در سینه ی آیینه جای خود,خدا دیدند
عشقِ شهادت دائماً در فالِ آن ها بود

همیشه جور مرا لطف یک شناس کشیده

همیشه جور مرا لطف یک شناس کشیده
مرا دوباره به سوی تو بوی یاس کشیده

اگر چه عامیم اما گریستن به تو آقا
مرا به جمع فقیرانه ی خواص کشیده

دکمه بازگشت به بالا